عزیزم من 8سال بچه نداشتم کلی دوا درمون کردم نشد
اخر سر رفتم مشهد یک ماه بعدش دخترمو باردار بودم
موقع تصادفم گفتم امام رضا خودت دادی خودتم بابد برش گردونی
طلاهای سر تولدشم نذرش کردم هنوز که نتونستم ببرم ولی کنار گذاشتم
خیلیا گفتن امام رضا پولذاره فلانه بهمانه بده بع یه مستمند گفتم من نذرم این بوده
از دیروز تا حالا اعصابم برا شما و مامان الا خورده
طفلک چقدر تاپیک میزد دعاش کنید،بچشو برد مشهد و ...
من نمیتونم دیگه همینم حقیقت خیلی سختی کشیدم نه ماه شهرستان خونه مامانم خوابیذه بودم با حالت تهوع واستفراق شدید
فقط تا دستشویی رفتم فرنگی اومدم
الان دخترم نیاز داره بهم من اگه باردار بشم کی بهش برسه من شهر غریبم
اینقدر سختی کشیدم
باشه فوقش نه ماه دیگه برو خونه مادرت، فوقش برنج و روغن و...خودت بگیر که عذاب وجدان نداشته باشی، هم کمک بچت کنه هم خودت، آخرم یه تیکه طلا براش بخاطر زحماتش بکش، عزیزم تا سنت کنه حتماااا یکی دیگه بیار ، به حرفم کوش کن وگرنه بعدا خدایی نکرده پشیمون میشیا
اره مخچه اسیب شدید دیده
ولی خب چون بچس
ترمیم میشه ولی زمان میبره
دکترش کلا منفیه ازروز اول میگفت فکر نکنیم این از کما دربیاد
باز گفت فکر نکنم حتی بتونه گردن بگیره و... تا الان که هر سری میگه فکر نکن خوب میشه
من اصلا حرفاش مهم نیست برام
درسته این سری اخر ضربه اخرو زد من افسرده شدم گفت این بچه برات بچه نمیشه یکی دیگه بیار چند سال دیگع پشیمون میشی
اینقدر ناراحت شدم تا چند روز که اخرش چشمام تار شد دستو پام میلرزید
من تا ای وی افم کردم نشدم ولی بعد از ای وی اف 6ماه بعدش باردار شدم دوتا طبیعی که اولیش تو یک ماه دومیش تو ظ3ماهگی گفتم من دیگه باردار نمیشم که در کمال ناباوری 6ماه بعدش باردار بودم ولی خب اینسری دیگه خوابیدم
اعصابم ندارم عذاب وجدانم دارم شدید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
