خدایا بسه من کم تو عقد سختی نکشیدم.کم بدبختی نکشیدم.چرا عروسی منو بهم زدی.توروخدا قضاوت کنید.منو شوهرم خونه خریدیم که نصفش مال برادرش هست که از شوهرم ۷ سالی کوچکتره.
بعد هرروز یا دو روز درمیون یا یک روز درمیون میریم اونجا با شوهرم.کارهایی مث رنگ و...شوهرم انجام میده و منم کنارشم سه یا چهار ساعت در روز.
مامانم امشب کلی داد و بیداد میکنه که تو چرا میری
چرا برادرش نمیره چرا؟مگ خونه مال تو هست ک میری تمیز میکنی.خونه خالی گیر آوردی.توروخدا این حرفا چیه ک مامانم بهم میزنه.خدا خسته م.خسته شدم.خدا مشکل منو حل کن.خودت حل کن.من دیگه تو دوران عقد کم اوردم.همه ش دخالت.همه ش دخالت.بخدا اینقد گریه کردم ک تمام بالشتم خیسه:(