عزیزم برو یه صندوق امانات بگیر طلا و سندهاتو بزار اونجا...
چاره ای نداری، برگرد خونت...
خونه بابات نیومد به جهنم...
گفت میخوام با دوستام باشم، بگو دوستاتو بیار اینجا من میمونم تو اتاق بیرون نمیام.(اینجور مطمن میشی واقعاً بادوستاشه نه با کسی دیگه)
قبول هم نکرد با تعقیب یا کارهای این چنینی آمارشو دربیار...
خرجی هم نداد ولش کن هرچی خواستی لیست بده بخره، نخرید بزار یخچال خالی بمونه، خودش مجبور میشه پرش کنه...
اصلاً اصلاً به لجبازی و شوخیهاش اهمیت نده! لجبازی متقابل ممنوع...
البته من نمیفهمم میگی شوخی رکیک میکنه یعنی چی... خب شوهر با زنش شوخی رکیک و جنسی نکنه با کی بکنه؟!
خلاصه باید بری سر زندگیت و ته و تویه قضیه رو دربیاری و سعی کنی زندگیتو شوهرتو بگیری تو مشتت با سیاست و مهربونی و زرنگی....
وگرنه اگه الان بمونی خونه بابات و همینجوری طلاق بگیری تا آخر عمر یه علامت سؤال گنده تو ذهنت هست که چرا شوهرم باهام اینجوری کرد!