سلام، مدت چهار سال ازدواج کردم، همسرم توی این مدت بهم ثابت کرد که عاشقمه و دوستم داره، مشکل خاصی توی زندگیمون نداشتیم و زندگی ارومی کنار هم داشتیم، البته من خودم کلا اهل مشاجره نیستم، تا اینکه ده شب پیش با همسرم مشاجره کوتاهی داشتم و بعد ایشون شروع کرد از توی اتاق خواب به من پیام دادن که حرفهای بدی رو مثلا بعنوان شوخی به من میزد و من از بددهنی خیلی بدم میاد و سر یک لج و لجبازی بلند شدم و از خونه اومدم بیرون سد راهم شد و میگفت دوستم داره و شوخی کرده اما من اصرار کردم که بره کنار تا برم خونه پدرم، که عاقبت هم رفت، چند دقه توی پارکینگ موندم که بهم زنگ بزنه یا پیام بده چون ساعت ۱۱ بود، دیدم خبری نشد، برگشتم بالا دیدم و گوش وایسادم دیدم با کسی صحبت میکنه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اسی با وساطتت ی دوستی برگرددد خونت دمه عیده بهترین فرصته نه فامیل تو باشه نه فامیل همسرت دوست خانوادگی باشه عالیه خودت به طریقی،در جریانش،بزارررررر دیقه هم خونت رو ترک نکن
ادموند هیلاری اولین فاتح اورست پس از تلاش ناموفقش برای صعود رو به اورست گفت:برمیگردم فتحت میکنم تو یه کوهی و نمیتونی رشد کنی اما من یه آدمم و میتونم؛او در 1953 اورست را فتح کرد.
اگر زندگیتون خوب بوده بچسب به زندگیت اگر نه ولش کن طلاق بگیر
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
بهش زنگ بزن تبریک بگو یکم اروم باش باهاش و ابراز دلتنگی کن وقتی برگشتی خونه دلیل این طلا ها و ماشین ...
خوب من پریشب رفتم که حرف بزنم حل بشه گفت نمیام دنبالت، دیگه خونه خانوادتم نمیام، ازین به بعد ماهی ۲ بار با دوستامم، دیگه خرجی بهت نمیدم، از کارمم پشیمون نیستم ناراحتی بمون خونه پدرت
تولدشون مبارک باشه عزیزم.بنظرم امروز بهترین موقعیته تولدش رو تبریک بگو شما که عاشق هم هستید حیفه.ان شاالله که زودتر آشتی کنید عزیزم😘بنظرم امروز بهش تبریک بگو همه چی درست میشه
ادموند هیلاری اولین فاتح اورست پس از تلاش ناموفقش برای صعود رو به اورست گفت:برمیگردم فتحت میکنم تو یه کوهی و نمیتونی رشد کنی اما من یه آدمم و میتونم؛او در 1953 اورست را فتح کرد.