سلام دوستای عزیزم ما با پدر شوهر مادرشوهرم زندگی میکنیم تو یه اتاق تو خونشون اولش پدر شوهرم کلی قول داد براشون خونه میگیرم تو ساختمون خودمون بعد عقد همه چیو عوض کرد فهمیدم حتی خونه ام واسه خودش نیست پول عقد و عروسیو همه رو گرفت گفت براتون وسیله هاتونو بخرم خونه بگیرم وام ازدواجمونو گرفت هیچیم تا الان بعد 1 سال نگرفته😢الانم که بخاطر کرونا به من میگفتن خونه مادرتینا نرو منم یه ماه نرفتم ولی گفتن واکسنش حالا حالا ها نمیاد به شوهرم گفتم من که نمیشه یه سال نرم میتونیم با رعایت یه ساعت بریم بیایم گفت نه بعد من بغض کردم گفت برو اونور گریه نکن اعصابتو ندارم گفتم خب تو پیش خانوادتی چجوری توقع داری من نبینمشون تو شرایط یکسان نیستیم که بگیم داریم تحمل میکنیم جفتمون گفتم اگه مستقل بودیم بابات طاقت میاورد نبینت بعد تو این مدت مامانش خیلی منو اذیت میکنه با هرکی دعواش میشه سر من خالی میکنه بازم من هیچی نمیگم خب منم ادمم خسته میشم جایی میریم دور بزنیمم با ماشین به من کم محلی میکنن که چرا مامان و با خودتون نبوردین تازه حریم شخصیم ندارم تو اون خونه همش سر مامانش تو کمد ماس واسه خودش جا تغییر میده....شوهرمم میگه از محبت زیادشه دیشب داشتم میگفتم من دلتنگی میکنم تو ارومم کن الان تو حامی منی گفت نه وقتی منطقی توضیح دادم چرا گفتم من دلم واسه خواهرم تنگ شده اونم واسه من گفت خواهرت بیخود کرده دیگه منم نتونستم طاقت بیارم دعوامون شد پدر شوهرم یه ساعت قبل دعوا به من گفت این مثل مادرش دیوونس تحملشون کن بعد که دعوامون شد زنگ زده به بابام دخترتون مث اینکه سختشه دلتنگی داره به ما فشار میاره تا این مریضیه بره خوب شه بیاد پیشتون عواقبش با خودش بعد به من میگه بری پسر منو از چشم اونا بندازی بگی دعوا کردی من از همه پدر سوخته ترم تا تهش میرم ولی چیزی نگی من پسرمو اروم میکنم دیشب کتک کاری کردیم با شوهرم حالم از خونشون از قانونای خونشون بهم میخوره حتی من تو اون خونه نمیتونم لای پنجررو باز بزارم چون مادرشوهرم میگه نکن خونه کثیف میشه باید بمیرم از گرما با پدر شوهری که صبح تا شب خونس تو همه چیمون دخالت میکنه بنظرتون من چیکار کنم بمونم خونه پدرم؟
ببخشید اما بنظرم ادامه نده، چهار روز دیگه گیر میدن نازایی وادارت میکنن بچه بیاری، بخاطر بچه همه چی رو باید تحمل کنی مثل من، روزی که ازدواج کردم همه چی داشتم، کار، پول، ماشین، ارامش، خانواده حمایتگر، الان هیچی ندارم، پولمو دادم که شوهرم خونه بخره بنام خودش که پیش مادرشوهر زندگی نکنیم، ماشینم ازم گرفت چون با بچه خطر داره رانندگی، بخاطر بچه هم نذاشت برم سرکار که تربیتش خراب نشه، داغونم
بخدا اجازه ندارم تو خونشون اشپزی کنم اجازه ندارم تلویزیون نکا کنم چون همش متعلق به مادرس صبح تا شب پدر شوهرم اتاق کناری منه تمام تناسای من با خانوادمو گوش میده
😑😑😑چرا تا خونه نگرفتی عروسی کردی قبول نمیکردی دیگ میگفتی جهازمو باید ببرم خونه خودمم...بنظرم ببخشیییدا توروخدا ولی بی عرضه ای حرصم گرفت از این همه بی ادعاییت مردا. نباید بزاری راحت بدستت بیارن هرچه قدم عاشق باشین