2777
2789
عنوان

روابط من و همسرم در قرنطینه....

| مشاهده متن کامل بحث + 1609 بازدید | 48 پست
آخه میگم درکم کنه بگه وقتی تو نمیتونی بری منم نرم ولی عین خیالش نیست

ببخشید دوستم 

ولی به نظرم زیادی حساسی 

من اخرین بار  اصلا یادم نیست کی خونه مامانم رفتم 

روز مادر هم نتونستم برم   الان به شوهرم بگم تو هم پایین نرو که مامانت رو ببینی؟ .

فقط 7 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

پیج آشپزی من aShpazi_ba_sayoo

هیچوقت سعی نکنید شوهراتون با خانواده اش قطع رابطه کنه

خونه پدر ایشون طبقه پایینه طبیعیه که یه سر بزنه

مگه بیست و چهار ساعت اونجاست؟؟


ببخشید استارتر من منظور شما رو درست متوجه شدم؟چون شما نمیتونی بری خونه پدرت ایشونم نباید بره؟؟

صدری اوستا:تو دفنه هستی؟..دفنه:بله دفنه،اسم یه درخت...صدری اوستا:بله اسم یه درخته،اما چه درختی،ببین یه داستانی هست،آپلو بین دخترای خوشگل عاشق دفنه میشه،خیلی اونو دوست داشت اما دفنه یهو غیب میشه،آپلو میگرده و میگرده اما پیداش نمیکنه،بعدش نگاه میکنه به دفنه،یعنی همون درخت دفنه و بعد از اون به عشق دفنه حیاطش رو از درخت دفنه پر کرده...دفنه:من الآن دفنه ی آپلو شدم؟... صدریاوستا:نه،تو دفنه ی عُمرمیشی  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

هیچوقت سعی نکنید شوهراتون با خانواده اش قطع رابطه کنه خونه پدر ایشون طبقه پایینه طبیعیه که یه سر بز ...

بله بخاطر همین که من تنهام و نمیتونم برم.... البته قبلش هم رو رفتن خونه پدرشینا حساس بودم دیگه تو این شرایط که خودم نمیتونم برم حساس ترم شدم هوفف

جالب اینجاست بعد از گفتن حرفم البته کمی هم عصبی شده بودم اونم واسه من قیافه گرفته حرف نمیزنه منم اوم ...

اخه عزیزم چرا میخوای پدر و مادرشو نبینه؟؟

صدری اوستا:تو دفنه هستی؟..دفنه:بله دفنه،اسم یه درخت...صدری اوستا:بله اسم یه درخته،اما چه درختی،ببین یه داستانی هست،آپلو بین دخترای خوشگل عاشق دفنه میشه،خیلی اونو دوست داشت اما دفنه یهو غیب میشه،آپلو میگرده و میگرده اما پیداش نمیکنه،بعدش نگاه میکنه به دفنه،یعنی همون درخت دفنه و بعد از اون به عشق دفنه حیاطش رو از درخت دفنه پر کرده...دفنه:من الآن دفنه ی آپلو شدم؟... صدریاوستا:نه،تو دفنه ی عُمرمیشی  
چرا نبايد بره؟؟؟مگه اونجا رفتنش باعث اختلافتون ميشه؟؟؟؟ كاش ما خانوما ياد بگيريم كه ما يه غريبه ايم ...

کمتر کسی دیدم اینجوری حرف بزنه ، حرف حساب!

 تنهایی رو ترجیح میدهم به تن هایی که روح شان با دیگری ست ... تنهایی تقدیر من نیست ، ترجیح من است ! لطفا اگر نظر مخالف منو داری و میخوای جنجال به پا کنی ریپلای نکن 🙏 هر گونه توهینی گزارش زده میشه .

زندگی به اندازه ی کافی سخت هست لطفا واسه همدیگه سختترازاینش نکنیم

بهترین وبدترین ادمها رادربین دیندارن دیدم.بهترین آنهاکسانی بودن که میخواستن خودشان به بهشت بروندوچقدربی آلایش وپاک بودندوسرشان به کارخودشان بودوبی آزاربودندوبدترین آنها کسانی بودندکه میخواستن غیرخودشان بقیه راهم به بهشت ببرندوچقدروحشتناک بودبرخوردباآنها،تظاهرو ریاوخشونت و توحش دربین آنهاموج میزدونقطه ی مشترکشان بود.!!!مهاتماگاندی
آخه میگم درکم کنه بگه وقتی تو نمیتونی بری منم نرم ولی عین خیالش نیست


  استارتر عزیز معذرت میخام

ولی طرز فکرت واقعا بچه گانس 

یعنی چی؟ تو بخاطر سلامتی خونوادتو و خودتون نمیتونی بری . دیگه اون چرا نره؟

چون تو نمیتونی بری اونم نباید بره؟ 

وای خدا من 

بله بخاطر همین که من تنهام و نمیتونم برم.... البته قبلش هم رو رفتن خونه پدرشینا حساس بودم دیگه تو ای ...

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

پدر و مادرشهههههههه...حقشه ...یه سوال ..اگر شما طبقه بالای پدرتون بودید تو این شرایط شوهرتون اصلااا نمیذاست حتی بربد یه سلام کنید به پدرتون.. میرفتید؟؟؟

صدری اوستا:تو دفنه هستی؟..دفنه:بله دفنه،اسم یه درخت...صدری اوستا:بله اسم یه درخته،اما چه درختی،ببین یه داستانی هست،آپلو بین دخترای خوشگل عاشق دفنه میشه،خیلی اونو دوست داشت اما دفنه یهو غیب میشه،آپلو میگرده و میگرده اما پیداش نمیکنه،بعدش نگاه میکنه به دفنه،یعنی همون درخت دفنه و بعد از اون به عشق دفنه حیاطش رو از درخت دفنه پر کرده...دفنه:من الآن دفنه ی آپلو شدم؟... صدریاوستا:نه،تو دفنه ی عُمرمیشی  

حساسیت نیست. رفتارتون بی‌منطق و بچگانه است. مثل این که وقتی یکی بیمار بشه توقع داشته باشه همسرش هم بیمار بشه یا مثل اون پرهیز عذایی داشته باشه.

انسان تا زمان مرگ می‌آموزد و رشد می‌کند.
چرا نبايد بره؟؟؟مگه اونجا رفتنش باعث اختلافتون ميشه؟؟؟؟ كاش ما خانوما ياد بگيريم كه ما يه غريبه ايم ...

من خیلی حساسم و بهش وابسته ام از این حس و حالم بدم میاد کاش نبودم انقدر وابسته..... آخه میدونی چی حرصم میده اولا اصلا نمیرفت ولی بعد از شکایت خانوادش و خواهرش دیگه پاش به هر روز رفتن و نیم ساعت  چهل دقیقه موندن عادت کرده شاید خیلیا بگن خودخواهی و فلان ولی نمیدونم چطور این حسمو از بین ببرم.... ما با هم خوبیم ولی امان از وقتی که میره اونجا یه حس بدی بهم دست میده حس نادیده گرفته شدن!!!!

نیم ساعت و ۴۰ مین زیاده!!!!!؟؟

بنظر زیادی حساسی، حالا چون شما نمیتونی بری پیش پدر و مادرت  ایشونم نرن! با اینکه تو یه ساختمون هستین و از خونه هم بیرون‌نمیرید.

یه کم مهربونتر باشیم❤  کی فکرشو میکرد  یه ویروس بتونه زندگی همه رو مختل کنه😢 پس زندگی رو واسه هم تلخ نکنیم🤗

کمتر کسی دیدم اینجوری حرف بزنه ، حرف حساب!

چون اين حركات بچگونه رو خودم زدم البته هسر من خيلى خيلى خيلى وابسته به خانوادشه در حدى كه خواهرش كه ازدواج كرده و دخترش ٣سال از من كوچيكتر هرروز ٣بار زنگ ميزنه به شوهرم امار روزانه ميگيره اوايل من انقدر اذيت ميشدم خود خورى ميكردم جنگ ميكردم ولى همسر من هيچوقت تغيير نكرد فقط من شدم زن غر غرو بعد مشاوره رفتن اين حرفارو مشاور بمن زد،الان قصد و نيت خانواده همسرم خوب باشه يا بد براى من فرقى نداره من سعى ميكنم دوست همسرم باشم تا زنش ... كنارش باشم دركش كنم اينجورى خودمو عزيز تر ميكنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز