خیلی عذاب وجدان دارم
من مامانم خیلی اذیتم کرد و بهم تهمت میزد و میگفت فاحشه و هرجایی تبعیض قائل میشد داداشم حدود بیست سالشه
خیلی بهم بی احترامی میکنه یه بار اومد منو خفه کنه
مامانم خوشحال میشد
یه بار تو کیفش کاندوم دیدم بعد با مامانم دعوام شد مقصر مامانم بود این از مامانم دفاع کرد و به من گفت روانی و اینا منم گفتم بگم تو کیفت چی دیدم؟ انقد گستاخه گفت بگو کاندوم بود بعد مامانم درست نشنید اعصابش خورد بود منم نگفتم دیگه نمیخواستم رابطشون بد شه یا غصه بخورن
الانم همینجوری بی احترامیاش ادامه پیدا کرد بعد کلی حقمو خوردن باز مامانم میگفت تو بچه من نیستی و بقیه بچه هامن و گفت میرم برات پرونده تشکیل میدم خیلی دلمو شکست چندبارم زنگ زد به پلیس و بهم گفت برو از خونه بیرون بعد اسم داداشمو اورد گفت اون راست میگه که تو بدی و بهش گفت کاش اونروز میکشتیش یعنی منو! گفت بیا بزنش و بهم تهمت زد گفت یه بار از مدرسه برگشتی مانتوت خاکی بود مالونده بودنت😭😭😭😭😭
بعد منم الان از بیرون برگشت بهش گفتم ببین پسرت میدونی چی تو کیفش بود؟ کاندوم بود میدونی روش جلوگیری از بارداریه یعنی زنا کرده
بعد رفت بیرون
من حالا عذاب وجدان دارم رفتم به داداشم گفتم اون مال تو بود یا از کنجکاوی گذاشتی جواب نداد
گفتم من میرم ماستمالیش میکنم عیب نداره بذار بهم حرف یا تهمت بزنه من نمیتونم راز کسیو برملا کنن یا قضاوت کنم کسیو حتی اون بهم بدی کرده باشه شاید از کنجکاوی با دوستاش گذاشتن
بعد استغفار گفتم
الان چی برم بگم که ماستمالیش کنم؟ بگم تو خونه بوده یا پد الکلی بوده؟