خیلی استرس دارم یکی از جاری هام با شوهرش قهره بد جور دعواشون شده امروز مادرشوهرم خونه ما بود گوشیم زنگ خورد داشتم ظرف می شستم دخترم گوشی رو گزاشت رو بلندگو بعدم رو کناتر جاریم یهو گفت اسم مادر مادرشوهرم چیه اومدم دعا بگیرم
کاش اون لحظه به فکرت میرسیدبه شکلی قطع کنی به بهانه مثلا صدانمیاد..یاانتن رفت یابهونه های این مدلی...البته متاسفانه من خودمم شایداگه بودم ازاسترس وترس که مادرشوهرم داره میشنوه چیزی به ذهنم نمیرسیدوعملا قفل میشدم...اماکاش میتونستی کاری بکنی..اینکه بگم اگه خودم بودم حتما بهترعمل میکردم نهایت بی انصافیه چون اینقدرتوموقعیت های مشابه این مدلی بودم که میدونستم الان بایدکاری بکنم که جلوی یه فاجعه روبگیرم امااینقدرهمه چیزسریع ویهویی پیش اومدکه نتونستم ازاین جهت میگم میتونم درکت کنم...اگه رابطه خوبی باجاریت داشته باشی قطعا میتونی بهش توضیح بدی که این اتفاق یهویی پیش اومده وازروبدجنسی وتعمدنبوده...بنطرم الان بهترین کاراینه که بشکلی بهش توضیح بدی این اتفاقو...شایدبعدابگه خوب بعدش بهم زنگ میزدی میگفتی این اتفاق افتاده...شایداینجوری لااقل بتونه امادگی پیداکنه که بدونه چکارکنه...البته به شکلی بگو که ازطرف مادرشوهرت بده نشیا که بعدشاکی نشه جرابهش فهموندی که من متوجه شدم....یااینکاروبکن که به مادرشوهرت بگو که به هیچ عنوان حرفی درمورداین موضوع نزنه بگونمیخام مشکلی بین منوایشون پیش بیادپس لطفا اگه میخای به روش بیاری نگوفلان روزخونه فلانی بودم که زنگ زدی واسم مادرموپرسیدی!! اصلا به روش نیاره که چجوری متوحه شده...
خب بهرصورت تا دیدی اینطوریه حتی اگه مادرشوهرت بد فکر میکرد باید مکالمه رو قطع میکردی و الکی وانمود م ...
اولین باره این اتفاق افتاده برا من اصلا هیچ فکری به ذهنم نیومد اول لحظه واقعا شرایط سختی بود خودمم بدم می اومد منم رو بلندگو نزدم داشتم ظرف میشستم دخترم زد اونم بدون مقدمه گفت اسم مادرش چیه