2777
2789
یه بار نامزد قبلیم، با پدرش ناهار اومده بودن خونمون. من یه لباس لَخت سارافونی بلند پوشیدم . با چه فی ...

لر نورآبادید؟

تیکر تولدمه ✌💜💛😍                                 ایندفعه بترکم باید به شماره فامیل متوسل بشم😐

سلام دوستان من کارمند دادگستری بودم 🏢 ولی برعکس همکارام که جدی و خشن هستن من خوش اخلاقم طوری که ابدارچی و ارباب رجوع و بعضی از قضات باهام راحت ترن من یه صندلی گردان💺 داشتم که چون نو بود پلاستیک روش عین ندید بدید ها نکنده بودم

نمیدونم چرا احساس کردم میزم جای بدی از اتاقه 😏تصمیم گرفتم بگم برام جابه جا کنن 😋

چون تازه جا به جا کرده بودن نمیدونستم درست زیر صندلی یه ردیف سرامیک کف اتاق چند میلی بالاتره😳

وقتی تغییر جا انجام شد اومدم تو اتاق دیدم کلی ارباب رجوع هست👥👥👥 جو گیر شدم و خواستم به سرعت به کارم برسم در همین حین باهاشون سلام علیک میکردم وقتی روی صندلی💺 نشستم محکم  لبه میز رو گرفتم خودمو کشیدم طرف داخل چشتون روز بد نبینه صندلیم به سرامیک گیر بین راه موند😲😵😥 و جنس ساتن مانتوم👕 در برخورد با پلاستیک صندلی مثل سرسره عمل کرد😧😢 منم لیز خوردم افتادم زیر میز از اون ور میز در اومدم بیروووووووون 😉😆😅😅😅😂😂

ینی دقیقا سر خوردم وسط اتاق وای از خجالت مردم

از اون بدتر صدای افتضاحی بود که صندلی از برخوردش با دیوار ایجاد کرد خورد زمین😇😕😈🙈

بلند شدم در حالی داشتم از خنده غش میکردم ولی چیزی بروز ندادم برگشتم پشت میزم ولی خدا میدونه از خجالت کل بدنم گز گرفته بود و لبو شده بودم

شده باران بزند بر بدن پنجره ات ... ناگهان بغض بیفتد به تن و حنجره ات ..؟!💔

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یه بار سر کلاس یه استادی که خیلی کم حرف میزد و خشک و جدی بود، خیلی دخترای کلاسمون حرف میزدن، اونم اون روز حالش خوب بود،عصبانی نشد ولی چند بار گفته بود ساکت بشن خانوم ها ولی فایده نداشت‌. بعد اومد گفت می دونین چیه یه چیزایی خانوما دارن آقایون ندارن، یه چیزایی هم آقایون دارن که خانوما ندارن، یه لحظه کلاس ساکت شد، بعد همه منفجر شدن ، کلاس رفت هوا😂😂😂

بنده خدا نفهمید اولش چه سوتی داده، منظورش این بود یه خصلت هایی دو جنس دارن که باهم فرق میکنه ، که خیلی سعی کرد اینو بگه بعدش ولی فایده نداشت همه میخندیدن دیگه گفت باشه برگردیم به درس😅

خانواده شوهرم شمال زندگی میکنن بین جاری هام هم تحصیلکرده ترم و خوشتیپ تر و خوش هیکل ترم👼 عید بود با همسرم رفته بودیم عید دیدنی  پیششون

شب دوتا برادر شوهرام و جاری هام  دوتاخواهرشوهرام با شوهراشون و بچه هاشون اونجا بودن 👥👥👥

مادرشوهرم ه👵میشه چیزی جلوی پام قربون میکنه این دفعه گوسفند 🐏قربونی کرده بود قرار شد شام کباب بزنن

سر شام موقع خوردن اومدم خیر سرم باکلاس بازی در آرم 👧😉😍با چنگال🍴 گوشت هارو تیکه کنم بزارم تو دهنمو کوفت کنم گوشته سفت بود باید فشار میدادم کلی گوشت تو بشقاب ریخته🍛 بودن و همه منو زیر ذره بین👀👀 گذاشته بودن و رفتارمو تجزیه تحلیل میکردن هرکاری کردم گوشتها پاره نمیشدن همچین محکم زور زدم💪 که چنگال رد شد کلی از برنج و گوشت از بشقابم ریخت بیرون و پخش سفره شدن😧😨😰😰😩

شوهرم اینورم بود خواهرشوهرم اونورم فوری جمع کردن مدام میگفتن اشکال نداره همه از دور سفره میگفت اشکال نداره بخور مهم نیست ولی من عین خیالم نبود😎 خودموزدم به بی خیالی و بی عاری انگار نه انگار دسته گل به اب دادم😎😏

ولی خدا میدونه که داشتم ذره ذره آب میشدم😥😰

شده باران بزند بر بدن پنجره ات ... ناگهان بغض بیفتد به تن و حنجره ات ..؟!💔

من زمانی که کارمند دادگستری 🏢بودم یه روز زمستان که تا مچ پا🦵 برف اومده بود منم داشتم می رفتم سرکاربه ماهی بود عقد 💑کرده بودم عشق جان هرروز منو میبرد محل کارم نگه می داشت اون روز زود رسیدم دژبانی خانمها بسته بود و مجبورا ازدژبانی آقایان بایدمیرفتم ورودی دژبانی سه تا پله فوق‌العاده لیزداشت که اون روزم یخ زده بود وقتی پای🦶 برفی رو گذاشتم روی پله ها همزمان داشتم جواب سلام🖐 سربازها 🕴🕴رو میدادم چشتون روز بد نبینه هم چنان لیزخوردم تمام پله ها رو لیز خوردم افتادم روی هرپله ای می افتادم یه آخ بلند میگفتم وقتی آخرین پله رو لیز خوردم چند متر اونورتر از دژبانی نزدیک جوب آب افتادم نگو شوهرم داشته نگاه میکرده همین که شروع کردم به لیز خوردن اومده کمک🕺 ولی کار از کار گذشته بود

سربازها اومدن بیرون از خنده سرخ 🤣😅😂😆🤪😜شده بودن ومیترسیدن🤫🤫🥴 بخندن همسرم عصبانی شد ازشون👺👹😡🤬 گفت چرا وایسادین نگاه کردین یکی شون گفت آخه نمیتونستیم بهشون دست بزنیم نامحرمه (این حرفو سربازی زد که تو شیطنت و دختربازی رغیب نداره ولی اون روز فاز بچه مثبت برداشته بود) وقتی بلند شدم درحالی غش کرده بودم از خنده(آخه صدای به تصویر نمیخورد) وسرخ😂😂😅😆🤪 شده بودم از خجالت گفتم لازم نبود دست بزنید بهم باپاهاتونم میتونستید منو نگه دارید( فک کنید مثل یه توپ اونجا دارم قل میخورم یکی بیاد با پاهاش منو نگه داره)

جالبه اینه یه ماه بود پریود نشده بودم ولی وقتی رفتم سرکار وسطهای کار پریود شدم😳🤭 از اون به بعد که پریودم عقب می افته عشقم میگه بری از پله های دژبانی بیفتی درست میشه😝😛😅😂 خخخخ

ببخشید طولانی شد

من دیگه برم بکپم 

شده باران بزند بر بدن پنجره ات ... ناگهان بغض بیفتد به تن و حنجره ات ..؟!💔
من زمانی که کارمند دادگستری 🏢بودم یه روز زمستان که تا مچ پا🦵 برف اومده بود منم داشتم می رفتم سرکار ...

دهنت سرویس اینارو کی نوشتی که داری کپی پیست میکنی اینجا😅😂😂✌

تیکر تولدمه ✌💜💛😍                                 ایندفعه بترکم باید به شماره فامیل متوسل بشم😐

من یبار داییم که اخونده با زنداییم اومده بودن خونمون اونموقع هم من ۱۱ سالم بود فک کنم بعد خیلی مثلا با کلاس نشسته بودم داشتم خرچ و خرچ خیار میخوردم با دهن باز⁦🤦🏻‍♀️⁩😂یهو زارت گوز.یدم همه هم داشتن حرف میزدن یهو سکوت عجیبی خونه رو فرا گرفت😑😂خودمم از صداش ترسیدم😂

  °دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ                                                     ‌   ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ°
دهنت سرویس اینارو کی نوشتی که داری کپی پیست میکنی اینجا😅😂😂✌

هم تو تل کانال سوتی دارم 

هم تو تاپیک دیشبم که سوتی بود نوشته بودم

شده باران بزند بر بدن پنجره ات ... ناگهان بغض بیفتد به تن و حنجره ات ..؟!💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز