الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یه بار نامزد قبلیم، با پدرش ناهار اومده بودن خونمون. من یه لباس لَخت سارافونی بلند پوشیدم . با چه فیس و افاده ای خم شدم سینی چایی رو گذاشم پیششون بعد پاشدم از اتاق برم بیرون متوجه شدم لباسم رفته توی با.. نم.... واای همینطور ک پشتک بهشون بود و از اتاق میرفتم بیرون یهو پام خورد به کنترل تلویزیون، اونم شوت شد زد به در،،، دیگه صدای خنده ی اونا رف رو هوا..
ی باری با دختر عمه ام رفته بودیم داروخونه... ی پسره خوش تیپ کنارش ایستاده بود دختر عمه ام میخواست کلاس بزاره مدام ب متصدی اونجا اشاره میکرد ی بسته از این خوشبو کننده دهان بدین.... فروشنده اومد گفت خانم این ک ا ن دمه نه خوشبو کننده.... وای دختر عمه امم محو شد.... بد سوتی بود....
وای یه سال عید خونمون مهمون اومد اینا برای دید و بازدید اومدن ۵تا بچه داشت ماهم تازه عروسی کرده بودم چند ساعت نشستن و بچه هاش خونرو گند زدن آنقدر حرص خوردم ک نگو بعدش اونا رفتن بعداز اونا پسرعمومم و خانومش اومدم منم اصن حواسم نبود پیش اونا گفتم ک فلانی اینجا بودن کلی شلوغ و آذیت کردن اخه مهمون عید میاد یه ربع نیم ساعت میشینه میره اخه چه کاری ک مکینید هی همه چی گفتم ک آدم باید وقت شناس باش خجالت اوره پسرعموم خندید گفت باش دختر عمو چاییمون بخوریم میریم وای منو میگی گفتم ن ن بخدا منظورم 🤩🤩🤩😘🤣🤣
وخدایی که به شدت کافیست بهم دیگه دعا کنیم باهم دیگه بخندیم به هم دیگه نخندیم
ی بار استادمون داشت یاد میداد که چجوری مواد پرکردن دندون رو فیکس کنیم، روی ماکت کار میکردیم،کارم که تموم شد داد زدم:استااااد🤓،موادو مالیدم حالا چیکار کنم؟ بیشتر بمالم که خوب فیکس بشه یا کافیه🤔🤣
یه بار دوست داداشم اومد جلوی در گفت محمدرضا هستش گفتم محمد رضا با تو کار دارن (اسم داداشم محمدرضا ست ...
یه سری خونه عزیزم بودم آقا جونم حالش بد بود همه گفتن تو بازنشسته ای و مریض چرا میری بعدازظهر ها دور پارک با دوستات میشنی بنده خدا خواست تسلیم بشه گفت امروز هرکه اومد بگین من نیستم
چند دقیقه بعد دوست آقا جونم اومد دنبالش همه بهم گفتن تو برو بگو نیست من درو باز کردم گفتم اقاجونم نیست با داییم رفته بیرون یهو دیدم آقا جونم از پشت احوال ابرام آقا صبح کن الان میام
دوست داشتم یه صاعقه بزنه خشکم کنه
شده باران بزند بر بدن پنجره ات ... ناگهان بغض بیفتد به تن و حنجره ات ..؟!💔