یه بار دوست داداشم اومد جلوی در گفت محمدرضا هستش گفتم محمد رضا با تو کار دارن (اسم داداشم محمدرضا ست)بعد گفت بگو من رفتم حموم آیفون رو برداشتم گفتم محمدرضا میگه من رفتم حموم یکدفعه دیدم خونه ترکید از خنده
يه بار با خالم و شوهر خالم و دختر خالم رفته بوديم بازار بعد رفتيم تو يه مغازه لوازم تحريرى رفتيم واسه دختر خالم كه مدرسه ميره نوشت افزار بگيريم دختر خالم بچس آروم گفت مامان من ازون (غلط كيرا)ميخوام
منم بلند تو مغازه داد زدم غلط گييييير نههههه غلط كيييييييير😂😂😂😂چند ثانيه بعد خودم به عمق فاجعه پى بردم