اسفند را اینگونه دوست ندارم !
اسفند برای من شور وهیجان
و قیل وقال دستفروشان
سرو صدای سه شنبه بازار و شنبه بازاراست
با رنگهای چشم نواز بساط زنان سبزی فروش و هارمونی رنگ سبزی های تازه با تربچه های سرخ نقلی

ترکیب بوی ماهی تازه و بوی سنبل
با جرو بحث زوج ها بر سر خریدن ونخریدن !
اسفند برای من یعنی قدم زدن بدون واهمه در بلوار منتهی به دریا برای دیدن میموزاهای پیام آور سال نو !

اسفند یعنی قرار با دوستان برای دور همی شام شب چهارشنبه سوری با دغدغه "چی بپوشم"!
و دلمشغولی بزرگتر: هفت سین و رنگ و ظرفش و...
یادم باشد اسفند دیگری که بیاید -ومن باشم - فقط به تماشا بنشینم بدون نق زدن و غرولند،
برای خرید هل و گلاب ساعتها در عطاری شلوغ شهر تماشا کنم سفار ش های جورواجور زنان و دختران را ، چشم هایم را ببندم و بچشم عطر وطعم شیرینی های را که خواهند پخت ،لبخند برلب ، بی هیچ شتابی !
یادم باشم اسفند بعد ، ازگرانیها شکوه نکنم ، برای رنگ ومش موهایم به در و دیوار نکوبم !
پرده های تور قدیمی را با عشق بشویم و بیاویزم به پنجر ه هایی که بر قشان انداختم .
هفت سین را باکاسه های گلسرخی جهیزیه ام که دوستشان ندارم بیارایم و در مسابقه عکس هفت سین شرکت کنم ،چه اهمیتی دارد اگر مرا امل بخوانند !

حتی اگر ماهی شب هم بر سفره نباشد ، با شادی از ته دل سبزی پلو بدون ماهی را در بهترین ظرفی که دارم به زیباترین شکل تزیین کنم .
و با تحویل سال همه ی آنانی را که دوستشان دارم در آغوش بگیرم و به تلافی امسال سخت به سینه بفشارمشان !

اسفند دیگر و اسفندهای بعد از آن ، این اسفند یادم باشد و قدر بدانم همه انچه را که فکر میکردم ساده و پیش پا افتاده است اما نبود ! / اسفند ۹۸ ( کرونا!)