سلام بچه ها پسر عموم با نوه عموی بابام توی یه آپارتمان زندگی میکردن و همسایه بودن . هر کدوم هم دو تا بچه نوجوان دارن دختراشون تقریبا ۱۴ سالشونه و پسراشون تقریبا نه ساله و. همبازی بودن . این دو تا خانواده خیلی باهم صمیمی بودن و حتی باهم مسافرت هم میرفتن . تا اینکه خانوم پسر عموم و شوهر نوه عموی بابام عاشق همدیگه میشن . وتصمیم میگیرن طلاق بگیرن و با هم ازدوج کنن . اما همسراشون چون فهمیدن طلاقشون نمیدن و میگن نمیخوایم بزاریم اون خائن ها به هدفشون برسن . این وسط هم چهار تا بچه توی سن بلوغ و حساس آواره شدن و با مادربزرگها شون زندگی میکنن تا تکلیف پدر و مادراشون مشخص بشه . امروز دختر یکیشونو دیدم که توی کوچه داشت با گریه میرفت . دلم براش کباب شد . خدا لعنت کنه پدر و مادرهای خیانتکار رو . اینم از نتیجه رفت و امد زیاد و اعتماد بیجا به هر کس و ناکس.
هر وقت حس کردی کسی ازت دوری میکنه ،،،،، دیگه هیچوقت مزاحمش نشو ...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تا دیروز میگفتن هر کی ما رو دوست نداره جمع کنه از ایران برهحالا میگن هرکی حتی اگه ما رو دوست نداره بیاد رأی بدهعجیبتر اینکه میگن اونایی که ما رو دوست ندارن بیان به اونایی که ما رو دوست دارن رأی بدنامروز شرکت در انتخابات رو حاصل بصیرت تو میدانندو فردا اوضاع بد کشور را که خودشان ایجاد میکنند را حاصل انتخاب بد تو میدانند!!!!!