آخه آدم با چند نفر قطع رابطه کنه؟😪

داداششم که نگه خود استارتر یاد بچه ش میده

وقتی شوهر خودش چسبیده به زنش و خونه فامیلاش نمیره اشکال نداره

از ماست که بر ماست خواهر من

اصلا ادمای این دوره زمونه بد شدن اغلب حریص و مال دوست و به فکر منافع خودشونن و راحت دل میشکونن نمدونم علت چیه مشکلات مادی یا چیز دیگه  منم دوروبرم هستن این جور ادما خوب قطع رابطه کار اخریه که میشه کرد 

منم شرایطم تقریبامث تو.

دقیقا عین من 

بیگ لاااایک

بنظرم خودت هم مقصری 

چون به آدمای بی جنبه یا محبت کردی یا رو دادی مثلا اون لحظه که داداشت لباست مسخره می‌کرد باید با اعتماد ب نفس از خودت و لباس ت تعریف میکردی مثلا من عاشق این لباسم کلی فروشگاه و مغازه گشتم تا اینو پیدا کنم چقد شما بی سلیقه هستید یا ی بار پیش دستی کنه ی جور بزن تو پوز طرف تا دفعه دیگ غلط کن ببخشیدا گوه خوری زیادی کنه 

ولی متاسفانه جامعه اینجوری شده خیلی همه منافع طلب و بی خو شدن 

ولی به قول دوستمون نه توضیحی بده نه هم چیزی با سیاست رفت و آمدت کم کن ی جور وانمود کن وقت نداری و قطع رابطه نکن نذار کسی بفهمه بی پشت و پناهی هرچی هم بد باشن خانوادتن همچنان ظاهر حفظ کن 

شوهر من با هیچ کس رفت و امد نمیکنه همیشه سر این قضیه بحث داریم خیلی خسته کنندست باعث شد با خواهرا ش بد شدم گفتن تو یادش میدی در حالی که اصلا این طور نبود و من عاشق رفت و امدم حتی خواهرش نفرینم کرد 😶

من شوهرم پسرداییمه.از بسکه بقیه تو زندگیم دخالت کردن کلا دیگه شهرستان نمیرم

مستقیم به شوهرم گفتم بقیه با ما کار ندارن همین اقوام زندگیمونو بهم ریختن دلم نمیخواد ببینمشون.از اقوام میان خونمون با بعضیاشون رابطه داریم.ولی در کل بیشتر با دوستو همکار رابطه داریم

هر چی میکشیم از اقوامه

عزیزم قطع رابطه نکن رابطتو کم کن 

هر چه کمتر رابطه بشه حرمتا بیشتر حفظ میشه

به شوهرت بگو میخوام برا خودمون وقت بذارم.بهونه بیار بگو گرونیه سخته زیاد بریم و وقت ندارم و ....

زیاد درموردشون حرف نزن

من خودم طوری حرف میزنم که اگه کوچکترین مشکلی برام باشه بقیه کمکم میکنن ولی خودم نمیخوام

 من این هفته کورتاژ داشتم به مامانم نگفتم راستش من رابطم با مامانم خیلی خوبه ولی خودم نگفتم به شوهرم گفتم مامانم زنگ زده بیاد من بهش نگفتم بیمارستانم.البته همینطوری هم شد.مثل تو اون روز اصلا زنگای مامانمو جواب ندادم پیام دادم مهمون دارم نمیتونم جواب بدم که مامانم متوجه نشه که بخواد بیاد.به شوهرم گفتم مامانم اذیت میشه دلم نمیاد از یه شهر دیگه بیاد.بعد گفتم مامانم خیلی اذیت میشه بیاد درد کشیدنه منو ببینه.

اینو برا مثال گفتم که کاری میکنی طوری بگی که از ارزش خودت کم نکنه.طوری که اونا خیلی تو فکرتن و تو هم نگرانشونی

اينا هممسرمو دوست دارن حتي به ظاهر هم نشون ميدن يکم ولي خب منو نه

اشکال نداره گل من 

ظاهر حفظ کن به نفع خودته من تجربه کردم 

ی زمانی اونقدر از دست خانوادم رنجیدم تصمیمم گرفتم برم شهر دیگه و با دختر یکی از اقوام که اونجا بود هم دانشجو بود هم سرکار میرفت هم خونه شدم تا هم از دست خانوادم و اذیتشون و زخم  زبون هاشون خلاص بشم و مستقل و برم سرکار ای خواهر فقط خنگ بازی در آوردم و سفره دل پیش این دختره که بسیار خانم بسیار مهربون بسیار.... هر خصلت خوبی فکر کنی این آدم داشت.&البته تظاهر بود و نصبت به تصوری که از من داشت اینجوری خودش نشون میداد& ‌‌‌‌دوست داشتم بهترین همسر نصیبش بشه و خوشبخت بشه.... خلاصه من سفره دل باز کردم اینم دید بی پناهم چقدر رفتارش عوضش شد کمر میکرد من نوکرشم اونم خان..... ولی من سریع برگشتم پیش خانوادم چه دیو بود برای خودش..... تا زمانی که فکر می‌کرد داداش هام و خانوادم پشت و پناهم هستن جلوم خم و راست میشد از فردای که سفره دل باز کردم و حقیقت فهمید ی آدم دیگ شد... بماند که چه نامرد بازی هم درآورد و چقدرم به ناحق پشت سرم حرف زد..... 

نکن اینکار که جفا میکنی در حق خودت از من گفتن بود 🌹