خواهرشوهرم امشب مهمونی داره ماهم دعوتیم. اینکه شب ولن چ معنی میده آدم مهمونی بگیره کار ندارم. من میخواستم امشب با شوهرم تنها باشم. ب پدرشوهر مادرشوهرم گفتم ازطرف من ازدخترتون عذرخواهی کنید ما امشب برنامه دونفره داریم. پدرشوهرم تازه خوشحالم شد گفت چ اشکالی داره دخترم خوش باشید باهم....
دیشب شوهرم اومد خونه خواستم درجریان قرارش بدم. دیدم خودش از چندروز قبل خبرداشته و برنامه امشبمون رو کلا کنسل کرده و بهشون گفته میایم....
خیلی دلم شکست.من واسه امشب کلی ذوق داشتم. اون میگه ن زشته دعوت کردن. آخه وقتی پدرومادرش میگن مشکلی نداره. نمیدونم اون دیگ چرا .... شاید دلش نمیخواد بامن تنها باشه و مهمونی خواهرش خیلی واجب تره. اون بدون اینک از من بپرسه برناممون رو کنسل کرده و از طرف خودش قول داده.... خیلی حالم بده الن. خواهش میکنم دلداریم بدین واقعا افسرده شدم....