ماه هفته بارداریم بودم باشوهرم رفته بودیم ورده داشتیم باشوهرم راه میومدیم منم کفشم یخوردع پاشنه داشت ی پسره بیست ساله اومد ازکنارم رد شد اروم گفت مراقب خودت باش😂هنو توکف حرفشم ب زن بارداراخه😁
یبار با دوستام تو محله بابا بزرگم اینا قدم میزدیم اینم بگم ک همه محله میشناختنمون همیشه تو مسجد بودیم و مولودی و عزاداری خونه همسایه ها نفر اول بودیم بعد یه ماشین افتاد دنبالمون ماهم میترسیدیم رفتیم پشت درخت قایم شدیم پسره گفت اینا کین تاحالا پسر ندیدن دارن از وحشت میمیرن که 😂😂😂😜😜