سلام بچه ها امشب تولد برادر شوهرم بود..خوب بعدش میخواستن عکس بگیرند ...پسراون یه برادر شوهرم سه تا داداش دیگشو جمع کرد غیر از زنا بعدم من دیدم یهو خرتو خر شد اصلا نفهمیدم چیشد رفتند پشت اپن و هی شلوغ بازی در کردنو عکس گرفتن شوهرم با من اشاره کرد که تو هم بیا ولی من اهمیتی ندادم..نرفتم من فقط نشستم نگا کردم..شوهرم از دستم خیلی عصبانی شد اومد بهم گفت فقط تو تو خانواده ی من زیادی بودی که نیومدی عکس بگیری ..جبران میکنم یواشکی میگفت کسی نفهمه ولی خودم حس کردم فهمیدن آخه یجورین چیکار کنم سفتو سخت باهام قهر...قبلش باهم خوب بودیم خیلی