مرگ عممو باور ندارم سه روزه گذشته هی میگم نه این فاتحه عمم نیست من دارم خاب می‌بینم. هی نگا پیرزنا میکنم میگم این چرا نمرد چرا عمم جوون مرد. چرا همدم بچگی و جوونیمون مرد. خیلی راز دار بود انگار همسن ما بود مارو درک میکردهفت تا عمو دارم دختر عمو هام همشون باهاش بودن تو سفرای زیارتی بهش نزدیک بودن خیلی. همه باهم میرفتیم. دارم دیوونه میشم. میگم زنده میشه این روزا واقعیت نیس. زنده میشه من حالم خوب میشه. خدایا شبش بهم میگف عمه حس خفگی دارم. چکار کنم دارم میمیرم
غسل صبر کن
خدا بیامرزتش همشهری
خدا صبربده و روحشون شاد
دیگه کسی نیست با ما دخترا سفر بره. این عمم حاله مارو بهتر میکرد. چرا ی دفه ای. چرا اخه
خدا رحمتش کنه و به شما هم صبر بده
ولی اون قسمت پیرزنا رو خوشم نیومد عزیزم، مگه پیرا دارن حق جوونا رو میخورن؟!! هر کسی عمر خودش رو داره
خدا بهت صبر بده
سخته خیلی سخت همین احساس رو کل انواع مادرم و من بعد از مرگ زنداییم داشتیم
زندایی نبود انگاری مادرم بود
ولی میگن خاک سرده ادم فراموش میکنه من یکی که همیشه گوشه قلبم اتیش گرفته
خدا رحمتشون کنه😢😔
بشماهم صبربده❤❤
یعنی برادرزاده های منم اینجوری واسم دلتنگ میشن؟؟؟؟ 😢😢
منم همینجورم برج یک سالگردازدواجم عموم فوت کردباورت میشه تاحالاازپیش تالارفجرردنشدم یه بارباشوهرم‌رستوران گردون امپراطوربودیم بیمارستان ابوذرودیدم تاکلی بعدش داشتم‌اشک میریختم چون نوشتی توامضات اهوازبراهمین انقددقیق ادرس دادم
خدا بهتون صبر بده😔😔😔😔😔🖤🖤🖤🖤🖤
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
