چی بگم از دل تنگم.....
من
من مخصوصا از خودش😒
سعي كن زياد نبينيشون
زنگ نزن خبر نگير بهشون فكر نكن،هر كاريم كردن عين خودشون باش
من ک دیگه نمیدونم ازدستشون کجافرارکنم ب قول دوستمون خودشون تحمل اخلاق رفتارخودشون روندارن
من مخصوصا از رفتارهای ضد و نقیض مادرشوهرم
ولشون کن بابا
شوهرم برادرشوگزاشت سرکارتوشرکت اولاکه یه تشکرنکردهمه جاهم پرکردیکی دیگه بردتش سرکارانقدادم‌راحتیه اصلادست توجیبش نمیکنه مثلادیشب بیرون بودیم رفته براخودش شیرینی خریده پولشوشوهرم داد
بابااهل همه چی هستن دعاو....،ینی ازهرراهی حاضرن زندگی بپوکونن،ازشوهرمنم بدشون میادچون بشون گیرمیداده براطرزرفتاروپوشش،بعدمیخوان ازاون انتقام بگیرن سرمن خالی میکنن انقدکینه ای ک تواین چندین سال هنوزدنبال انتقامن بااینکه شوهرم مثلامیگفت لباس نازک نپوشین،سادات هم هستن،بعدچون مادوریم ودیدن نمیتونن راحت انتقام بگیرن یازیراب میزنن یاهرچندوقت یه باریه سوکی ب شوهرم میدن اونم جنی میشه
بزار اول صبحی غیبت کنم اقوام همسرم ی طوری ان که هر جوری باهاشون برخورد کنی پشت سرت ی حرفی میزنن
وقتی چند روز مونده بود ب مراسم عقدمون همسرم گفت نه خیلی باهاشون گرم بگیر نه سرد باش چیزی ام گفتن اجازه داری جوابشون بدی
البته که خیلی چیزا گفتن ولی من همیشه با ی لبخند حرفاشون نشنیده گرفتم بعد ی مدت ک همسرم متوجه شد چیا گفتن دعوام کرد ک چرا به همسرم نگفتم و چرا جواب اونارو ندادم...الان دیگ وقتی خونه اقوامش باشیم اصلا ازم جدا نمیشه اگ کسی چیزی گفت ازم دفاع کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
