یه داستان زیبا هست به نام شیدای بهبهان بخونش اگه پیداش کردی جالبه
من از حجوم غمی که روی شانه هایم نشسته فهمیدم، تو در اعماق وجود من از هر احتمالی، واقعی تری..
اقتدا کن بوسه ای...حی علی خیر العمل..." من همان ماهم که دستانت به دور گردنم،
خودنمایی میکند در آسمان پیش زحل... در نگاهم لشگری از هند غوغا میکند ؛
در نگاهت حمله ی افشار بر تاج ِمحل ... بی تو من بیگانه ام با شعر و وزن و قافیه،
رو نویسی کردن از چشمان تو یعنی غزل... حانیه_زهرا_اقبالی
خودنمایی میکند در آسمان پیش زحل... در نگاهم لشگری از هند غوغا میکند ؛
در نگاهت حمله ی افشار بر تاج ِمحل ... بی تو من بیگانه ام با شعر و وزن و قافیه،
رو نویسی کردن از چشمان تو یعنی غزل... حانیه_زهرا_اقبالی
این حال و روز خیلی از آدماست تو زندگی . حتی اونایی که خیلی ادعا می کنن. یکی معشوقش پوله. یکی زن . یکی نان . یکی شهرت . وهمه هی جلوتر میرن و سیر نمیشن و قانع نیستن. فکر کن سالها آواره باشی بخاطر کسی یا چیزی که نشده بهش برسی ولی وقتی میرسی میبینی دلت جای دیگست. منظورم اینه درمان در خود دله اون باید درست بشه. فلسفی شد😂
من هنوز خیال میکنم که
تو هر شب به من فکر میکنی
قطعاً من
خیالباف‌ترین
فراموش شده‌ی جهانم...!
تو هر شب به من فکر میکنی
قطعاً من
خیالباف‌ترین
فراموش شده‌ی جهانم...!
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
