2777
2789

نمی‌دانستم چگونه باید به تو فکر نکرد

و تا توانستم دوستت داشته باشم

بی‌آنکه آب از چشم‌هایت تکان بخورد

به امیدِ روزی که خورشید بیدار شود

و من

خودم را توی آغوشِ تو پیدا کنم


#آباعابدین

با جاده ها ،
راه ها
قدم میزنم ..
خیره به آسمان
و پرواز در عمق دل تنگی ..
رخنه سکوت
در عمق شش های مه گرفته
چشم های بارانی
پاهای برهنه
و آغوشی خسته .. با دستان تو طلوع می‌کنم ،
با پلک پراندنت غروب .. جزر و مد ثانیه ها
در اعماق تاریک
صدا میزند مرا
در این سیاره خوابیده ای؟! پیدا کن مرا...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

✍ #بخوانیم


دعایی زیبا از بابا طاهر:


خدایا دانشی ده ؛؛غم نگیرم .

بده آرامشی  ؛ ماتم  نگیرم .

خدایا از شهامت بی نصیبم،

شهامت ده که آرامش بگیرم.

خدایا ؛این تفاوت بر من آموز.

که در گمراهی مطلق نمیرم.

ابرها به اسمان تکیه میکنند، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر...


گاهی دلگرمی یک دوست چنان معجزه میکند که انگار خدا در زمین کنار توست.


جاودان باد سایه دوستانیکه شادی را علتند نه شریک، و غم را شریکند نه دلیل...

🌷🌷🌷🌷

«آدم ممکنه شادیشو به خیلیا بگه، ولی غم نه!غم آدم محرم میخواد»
✍ #بخوانیم دعایی زیبا از بابا طاهر: خدایا دانشی ده ؛؛غم نگیرم . بده آرامشی  ؛ ماتم &nb ...

شكستن دل،
به شكستن استخوان دنده مى ماند؛
از بيرون همه چيز رو به راه است،
اما هر نفسى كه مى‌كشى،
دردى‌ست كه مى‌كشى..

💖💖چه رسم جالبی است ...


محبتت را

میگذارند پای احتیاجت

صداقتت را

میگذارند پای سادگیت

سکوتت را

میگذارند پای نفهمیت

نگرانیت را

میگذارند پای تنهاییت

و وفاداریت را پای بی کسیت...!!

«آدم ممکنه شادیشو به خیلیا بگه، ولی غم نه!غم آدم محرم میخواد»
💖💖چه رسم جالبی است ... محبتت را میگذارند پای احتیاجت صداقتت را میگذارند پای سادگیت سکوتت ر ...

وقتی نباشی
تحمل تنهایی
کار ساده‌ای نیست
چون
تنهایی قبل از تو
با تنهایی بعد از تو
زمین تا آسمان فرق می‌کند..

#نازنین_عابدین_پورچ

چقدر زیباست کسی را دوست بداریم نه برای نیاز؛ نه از روی اجبار؛ و نه از روی تنهایی؛ فقط برای این ...

گفتی: نباید یاد چشمانم بيافتی
هی مثل بختک روی ایمانم ‌بيافتی
.
گفتی نباید در وجودم پا بگیری
دردی و باید مثل دندانم بیافتی
.
هی عاشقانه می‌نوشتم از نگاهت
هی قهوه تا در قلب فنجانم بيافتی
.
می‌خواستم باور کنی تنهایی‌ام را
می‌خواستی از چشم گریانم بیافتی
.
من اشک را با گریه‌هایم خسته کردم
شاید شبی در راه کنعانم بیافتی
.
پایان ندارد بی‌قراریهای این مَرد
باید به یاد روز پایانم بيافتی
.
یک جور آتش میزنم روزی خودم را
کبریت دیدی! یاد چشمانم بيافتی

#پویا_جمشیدی

برگ ریزانم ؛ بهارم را به یغما برده اند

بادها صبر و قرارم را به یغما برده اند


حال پاییز من از شور زمستان، بدتر است

باغ پر بار انارم را به یغما برده اند


سال ها چنگیز ها با اسب هاے یڪه تاز

خانه ام ایلم تبارم را به یغما برده اند  


مثل انسان نخستینم ولے آواره تر

سیل ها دیوار غارم را به یغما برده اند


چشم هایم را مے آویزم به در، دیوانه وار

میخ ها دار و ندارم را به یغما برده اند


در دل انگشت هایم شور شادے مُرده است

تار تب دار ِ سه تارم را به یغما برده اند



جار مے زد دوره گردے ڪوچه هاے شهر را

آے مردم روزگارم را به یغما برده اند

«آدم ممکنه شادیشو به خیلیا بگه، ولی غم نه!غم آدم محرم میخواد»
برگ ریزانم ؛ بهارم را به یغما برده اند بادها صبر و قرارم را به یغما برده اند حال پاییز من از شو ...

در محل حرف افتاده بود كه دايی عاشق شده است!
سنم كم بود نميفهميدم چه ميگويند!
از مادرم پرسيدم با كلی اخم و تخم گفت هيچی نيست!
دايی ات زده به سرش!
ديوانه شده!
با خودم فكر كردم ای بابا بيچاره دايی ام ديوانه شد...
كمی كه گذشت فهميدم دخترِ خان هم ديوانه شده!
درست مثل دايی ام! همزمان باهم ديوانه شده بودند.
دايی ام دير به خانه می آمد.
هروقت هم می آمد حسابی بهم ريخته بود!
دلم برای مادر بزرگم ميسوخت، تک پسرش ديوانه شده بود.
چندماه بعد فهميديم برای دختر خان خواستگار آمده؛
تعجب كردم!
اخر مگر ديوانه ها هم ازدواج ميكند...؟
شب كه دايی ام به خانه آمد
از دهانم پريد و گفتم...
بايد ميبوديد و ميديدید خودش را به در و ديوار ميزد!
درست مثل همان كبوتری كه با پسر اصغر نانوا در حياط با تيركمان چوبی اش زديم و كبوتر طفلكی وقتی به زمين افتاد هنوز جان داشت ولی از حركاتش معلوم بود درد دارد!
دايی ام انگار كه درد داشت هی به خودش ميپيچيد...
با خودم گفتم ای وای ديوانه شدن هم مكافاتی دارد!
بايد مواظب باشم ديوانه نشوم...
خيلی طول كشيد تا بفهمم دايی ام از اين ناراحت بود كه ميخواستند دختر ديوانه خان را شوهر بدهند!
با خود گفتم خب حق با دايی ام هست ميخواهند مردک را بدبخت كنند كه چه؟!
شب عروسی دختر خان كه رسيد
مادرم و مادربزرگم و پدرم دايی را در اتاقش زندانی كردند؛
تا نيايد و عروسی دختر ديوانه را خراب كند...
دايی ام مدام خودش را به در ميكوبيد و فحش ميداد
به عروسی رفتيم
دخترک ديوانه بود!
برعكس همه عروسها كه ميخنديدند، اين ديوانه گريه ميكرد و تمام زحمات شمسی آرايشگر را به باد داده بود!
مادرم هم ناراحت بود... فکر كنم همه دلشان برای پسرک ميسوخت! آخر از رفتارش معلوم بود ديوانه نيست و سالم است!
شب كه به خانه برگشتيم مادرم با اضطراب كليد انداخت و در اتاق دايی را باز كرد...
دايی كف اتاق خوابش برده بود! مادرم هراسان بالای سرش رفت...
دايی رنگ صورتش شده بود گچ ديوار!
مادرم جيغ ميزد و به سر و صورتش ميكوبيد.
همسايه ها آمدند!
قلب دايی ام ايستاده بود...
آن روز بود كه فهميدم ديوانه ها قلب ضعيفی دارند!
ديوانه های عاشق قلب ضعيفی دارند...

#نورا_مرغوب


بی رحم میشود کسی که می داند از ته دل دوستش داری ‌ 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸

@zhuanchannel
بدترین کار این است وارد رابطه ای میشوی و به عمد کسی را وابسته خودت میکنی، برایش از آینده حرف میزنی و روزهای خوب و خوش را ترسیم میکنی زمان میگذرد خوشحالی،، او خوشحالتر.
ولی یکهو که ماجرا گرم شد و آن طرف دوم ماجرا حسابی توی رابطه غرق شد، یادت می افتد بودن توی رابطه هزارو یک مسئولیت دارد، هزارو یک تعهد دارد، ترس می افتد توی جانت لابد که یکهو از یک جائی سرد میشوی و به آن نفر دوم که شبیه ماهی توی ماهیتابه دارد جلز و ولز میکند هم یک کلمه نمی گویی چه مرگت است، تماسها را درست جواب نمیدهی، پیامها را بی پاسخ میگذاری، فکر میکنی آن نفر دوم هم مثل خودت یکهو میفهمد تو چه آدم بزدل و ترسویی هستی و اصلن عین خیالش نیست و میرود سراغ نفر دیگر و آینده دیگری که برایش ترسیم شود، ولی آن نفر دوم شده است گاه شب و روز خواب نداشته است که بفهمد تو چه مرگت است، بیمار شده است، افسرده شده است، پیغام پشت پیغام میرود و می آید ولی خب شما چپیده ای توی پیله ات و به گمانت داری کار درستی میکنی و زمان هم همه چیز را حل خواهد کرد! 😠
نه عزیز من آن نفر دوم  نه ربات است نه یک ماشین قابل برنامه ریزی مجدد، خنج میخورد روی احساسش و ممکن است جای آن خنج بماند تا ابد.

کاش آنقدر جربزه داشتیم عینهو آدم میگفتیم چه مرگمان است و از آن بهتر قبل از اینکه کسی را وابسته کنیم به این روزها هم فکر کنیم.👉👉

#ای_لیا

عشق او باز مرا غرق تمنا میکرد

با نگاهی که به این عاشق رسوا می کرد


باز آن چشم شرر بار و خمار آلوده

رنگ سرخی به لب باده مینا می کرد


دختری بودم و دلداده ی عشقی زیبا

بوسه هایش دل من همدم لیلا میکرد


سیب سرخی که معطر شده بود از عشقش

جان من همدم عصیانی حوا می کرد


گاه میرفت و گهی دست به دستم میداد

در دل عاشق من شورش ووغوغا می کرد


در گریبان دلم دست وفا می برد و

نوری از عشق مرا همدم شبها می کرد


یوسفی بود که با پیرهن خون آلود

حکم بر کشور زیبای زلیخا می کرد..✌️❤️


#صفا_رجبی


🌺🍃

«آدم ممکنه شادیشو به خیلیا بگه، ولی غم نه!غم آدم محرم میخواد»
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792