دقیقا منم نگران بابامم
ته این ماجرا خوب نیست....
مادرم با گریه و من مریضم وای قلبم فشارم
سریع میپیچونه
😕و تو کت اش نمیره
بیچاره بابام کلی ذوق میکنه ما رو ببره بازار نمایشگاه اولین غرفه یه جیزی انداخته زیز بغل برا اون یارو
😑حس بدیه
دو سال این ماجرا بد و بدتر شد...
مقصر بابام بود که گذاشت اینهمه بیاد و بره
واقعا ناراحت کنندست
شاید داداش ناتنیش باشه بابا😜مث تو فیلما😘
مامانت از بابات دلخوری نداره که الکی بخواد اینجوری رفتار کنه مثلا حرص بابات در بیاد؟
من نگفتم هیچیییی
خودش گفت چرا ایقد میاد! گفتم مادرم میگه جای باباته اشکال نداره میگه از نظرت مادرت شاید واقعا جای باباته
هم فکری هم کرده که پاشو قطع کنیم نمیشه
این وسط مادرمم ضربع میخوره چون اون که عاشقش نیست
چقدر عجیب😐
احتمالا بابات یه آتویی دست مامانت داره که جیک نمیزنه .تو دخالت نکن.
بنطرم با بابام صحبت کن.
یه روز که اومد خونه تون بدون اینکه مادرت متوجه بشه زنگ بزن به خانم اون اقا و باهاش دعوا کن.
بگو چرا شوهرت همش اینجاست جمهش کن.
زندگیمونو ریخته بهم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
