2777
2789
عنوان

چقدر به دلم نشست،کاش منم اینجوری بودم

| مشاهده متن کامل بحث + 747 بازدید | 51 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

رفتم به اون برج از نگهبان ورودی مجتمع های جلوتر پرسیدم یک برج سیاه نشونم داد ازهمون دور خلاصه موقع رسیدم فقط توکل کردم وگفتم انشاءالله خود مادر هوام داره از ورودی 6بود آسانسور 6بود رفتم طبقه 11

وارد شدم سلام کردم 8/9تا خانوم بودیم سخنرانم یک خانوم جوان بود جلسه قبل آزادشهر دیده بودم با گوشیش روضه میزاره رفتم نشستم گوش دادیم چایی آورد و نماز شد چادر ومهر برای همه اورد نماز خوندیم بعد نماز تو گوشیم بودم برای مسیر برگشت صاحبخونه گفت عزیزم آژانس نگیره یک سفره هست نون ماست میخایم بخوریم حالامن 

انقدر دیر گفتی لو رفتی عین فیلم ایرانی هیجانش افتاد😁😁

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین             اکشف کربی بحق اخیک الحسین.                     ای بر طرف کننده غم و اندوه از روی حسین به حق برادرت حسین اندوه و مشکل من را برطرف کن.                                                   یا امام حسین با دستهای مهربونت دستمون رو بگیر وساطت کن پیش خدا شرایط کاری عزیز دلم شوهرم خیلی خوب بشه سختی هاش کمتر بشه  خدایا به حق امام حسین علیه السلام قسمت میدم کمک کن بتونم دخترام رو با اخلاق نیکو و انسان بار بیارم زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشن و عاقبت بخیری و خوشبختی هر دوتاشون رو ببینیم 😍                    الهی امین 

دوستان دوست دومی گفت نون ماست من گفتم حتما سفره اش رنگینه تعارف میکنه درضمن ما 10نفر که رفته بودیم اون برج از مناطق مختلف مشهد بودیم دختر خیلی خاکی بود سفره پهن کرد نون آورد با ماست ونعنا ولی عجیب به دلم نشست منم گفتم اگر منم خاستم روضه بگیرم دعوتش کنم معذب نمیشم اینم مطمعنم اون پول داشت بیشتر خرج کنه دستش تو کار خیر هست ولی سفره ساده انداخت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792