من خیلی دوران سختی دارم از نطر روحی ، الان ماه ۵ هستم، من و همسرم خیلی دعوا داریم ، یه جورایی دیگه نسبت بهش نه اعتماد دارم نه احساس ،
بعد از ۱۲ سال بچه دار شدم بی خبر ، بچه اولم ای وی اف بود دومی طبیعی و بیخبر
همسرم اول گفت بنداز ، من گفتم خودم بزرگش میکنم ،دوست ندارم بندازم
بعد از ۱هفته کهفهمیدم دختره ، بهش گفتم ، چون دختر خیلی دوست داشت ، خوشحال شد ،
ولی وافعا دیگه همسرم رو دوست ندارم ، سیگار میکشه جزو شرایط عروسیم نکشیدن سیگار بود ، بعدش فهمیدم سیگاریه ، رفتیم پیش مشاور ، مشاور گفت چه اشکالی داره
سیگار نیکوتین داره ارومش میکنه بذار بکشه
همین شد بهونش
من نمیتونم تحمل کنم ، عصبی هست ، سیگاری هست ، همیشه میگه فلان زن خوشگله اون یکی چه خوبه ، منو میگه اه ، فیلم ژاپنی نگاه نمیکنه میگه شبیه تو هستن ، حالم بد میشه