انتظار سخته ولی خدا کمکم کرد شرایط روحیم بد بود بلطفه خدا انرژی وحسی برام بوجود اومد که بااین قضیه کنار اومدم حتی اگه باردار. نشم هیچ وقت به این ایمان رسیدم خدا نخواسته منو همسرم به نتیجه رسیدیم باغصه خوردن وگریه کردن شرایط عوض نمیشه زندگی ادامه داره و باید قوی بود دیگه نمیخوام گریه کنم عذا بگیرم وناراحت باشم تااگه خدا صلاح بدونه به وقتش مطمنم مطمنم میده فقط باید صبور بود ذهنو درگیر کرد واززندگیم لذت برد به بچه فکر نکرد این راهشه
چند ماه اقدامی دکتر رفتی آزمایش خودتو شوهرت دادین سونوگرافی . قرص تقویتی بخور نتیجه رو بسپار به قدرت مطلق ایمان بیار که میشه یه روزی فقط تو زمانش وتو این پروسه زمانی قوی باش وضعف نشون نده خودتو سرگرم کن
بذار اگه کامل افتادی خونریزی خون نه لکه . باارومی بهش بگو نباید امیدوارش میکردی اصلا تاریخ پریودت رو نگو بگو مشخص نیست هیچی معلوم نیست چون تجربه دارم میگم ماه قبلم من شوهرمو امید دادم بدبخت سکته داشت میکرد ولی بعدش باهم حرف زدیم رواین حساب کردیم شاید اصلا باردار. نشم باید باهاش کنار بیایم به مرگ بگیرم که به تب راضی باشم