2777
2789
عنوان

جاری بد جنس 😢😢😢😲

1084 بازدید | 67 پست

سلام‌بچه ها من چهار سال پیش تولد جاریم‌بود منم تازه عروس بودم ی انگشتر طلا واسش خریدم‌فاکتورشم‌گذاشتم ک اگه خواست بفروشه بتونه ... سال بعدش من تولد گرفتم‌اونم واسم ی انگشتر اورد منم ب پول احتیاج داشتم با اینکه دلم نمیومد تصمیم گرفتم  انگشترو بفروشم دیروز رفتم طلا فروشی گفت بددددله 😭😭😭😭😢😲😲 اصن فکرشم نمیکردم مو نمیزنه با طلا .... حالا چیکار کنم جاریمم در حال جدا شدنه چطور ب روش بیارم ااای خداااا 

چیزی رو سخت نمیگیرم جز دستاااات 😘😘😘

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عجببببببببب

❤و افوض امری الی الله،ان الله بصیربالعباد❤                           (۱۵آبان۹۸)اولین فرشته کوچولوی مامان!هنوزحس شیرین بودنتو با بابایی باورنکرده بودیم که تنهامون گذاشتی،کنجدمن😔 میشه تو از خدا بخوای یه نی نی دیگه بذاره تو دل مامان؟اخه من و بابایی خیلی داریم غصه میخوریم😭(۳خرداد۹۹)خدایاشکرت که تست من مثبت شد،خداجون میشه این بار قلب کوچولوشم بزنه و سالم بیاد توبغلم،خدایا امیدم به خودته ناامیدم نکن💗(۲۱خرداد۹۹)قلب کنجدم زدخدایاشکرت که صدای قلبشو شنیدم🌷

😐نمیدونم چی بگم

بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام  و روزی از خانه ام  می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است.                کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍                                                                       
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز