ما خونه جدید اجاره کردیم بالاشهر
مبل هام کهنه ست یخچالم خرابه و قدیمی و لباس شویی م هم خرابه
اینا با برادرش شریکه اون کل مبل ناهار خوری فرش دستبافت و تصفیه کن اب و کنسول و ساعت ایستاده خریدن
ما یه چوب کبریت نخریدیم
حالا گفتم یهچال و لباس شویی و مبل و ناهارخوری بخریم
بعد گفت نه گفتم یخچال و تعمیر کن بقیه بخر
هی منو الکی از این مغازه برد اون مغازه اخر سر گفت که نمی خرم و مگه خونه پدرت چی داشتی
ازش متنفرم
تصمیم گرفتم دیگه بحث نکنم همون قدیمی رو تمیز کنم و همون یخچال خراب و لباس شویی خراب ببرم
گور بابا اون و وسایل که بخواد بخره
ولی پول دندون ایمپلنت و کامپوزیت و داره
امروز هم گفت میرم تهران با برادرم ماشینمون خراب شده
دخترم گفت روز تولد مامان فرداست نرو گفت به جهنم
منم دعوا کردم گفتم برای خودت کار می کنی
گفت مهریه تو میدم برو به جهنم
منم گفتم بده
ولی من با پول مهریه م خونه اجاره کنم مدرسه دخترم بالاشهره چطور برم اونجا اجاره زیاده
من نهایت همین محله خودمون یه خونه اجاره کنم با دخترم بمونم