بچه ها امشب مهمون داشتیم بعد موقعی ک مهمونا رفتن شوهرم رفتم ماشینو بیاره تو پارکینک ..بعد هرچی گشت کلیدو پیدا نکرد ولی قبلش ک داشتیم با مهمونا خدافظی میکردیم کلید تو دست پسرم بود ک ۲ سالشه....بعد ک داشتیم میگشتیم سر کلیدی ماشین تو اشپزخونه بود و ما ی نیم ساعتی با مادر شوهر و پدر شوهرم و همه کل خونه رو گشتیم پیدا نکردیم ...بعد یهو جاریم اومد داخل از در ک وارد شد گفت یعنی شما کلیدو نمیبین بعد که نگاه کردیم دیدیم وسط حال روی قالی افتاده ..هیچی هم اطرافش نبود ....موهای بدنم سیخ شد و فقط صلوات میفرستادیم الانم تنهام از ترس نمیخوابم