تو اینستا
نامزدیم البته
کنجکاویتون رو عشقه😄
نمیگم دقیقا کجا ولی اشنا شدیم همزمان با خواهرشونم اشنا شدم. خدااااییش من ن اهل دوست پسر بودم ن اون تا ب اون موقع دوست دختر داشت واسه ی مسئله ی خاصی دوسال سه تایی باهم در ارتباط بودیم. یبار خانوادگی اومدن خونمون یبارم ما خانوادگی رفتیم و ارتباط ادامه داشت تا از هم خوشمون اومد و ب لطف خدا ب عقد هم دراومدیم. ازدواج اینترنتی رو اصلا قبول نداشتن الانم ندارم ولی مثل ازدواج خودم ارزومه برای جوونا چون هیچ سنگی جلو راهمون نبود و الان کاملا خوشبختیم
با اینکه شوهرم درخواست دوستی رو مطرح نکرده بود منم از نیتش مطلع بودم ک همچین قصدی نداره و اینکه صادقانه حرف میزدیم اصلا نیازی نبود،همو ب هم اثبات کنیم. الانم ک ازدواج کردیم نیم درصد اد حرفامون چ من چ اون دروغ از اب در نیومد راجع ب هررررچیزـ صداقت خیلییییییییییییی مهمه
تو سایت کلوب , هر دو صفحه داشتیم باهم چت کردیم بعدشکه فهمیدیم هم دانشگاهی هستیم قرار شد همدیگه رو ببینیم بعدش تو کارای پایان نامه اش کمکش کردم اونم تو یه سری درسام که مشترک بودیم راهنماییم میکرد در حد یه دوستی معمولی بودیم رفته رفته از اخلاق وطرز فکر هم خوشمون اومد و دوستیمون بیشتر شد و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم که این روند تقریبا 2 سال طول کشید من خودم همیشه بدم میومد سنتی ازدواج کنم و الان خیلی هم راضیم شوهرم انصافا اخلاقش عالیه یه وقتایی من عصبانی میشم غر میزنم ولی اون تا به حال یه کلمه باهام بد حرف نزده اینکه میگن ازدواجای دوستی آخر عاقبت نداره به نظرم اشتباهه البته به شرطی که خیلی چیزا رعایت بشه حد و حدودش
