دیشب مامان خودم اومد واسم شام پخت چون حالم بد بود سردرد شدید داشتم یکم بیشتر پخت که واسه ناهار فردامم باشه نخوام با این حالم آشپزی کنم خودشم شام نموند و رفت
بعد مادرشوهرم اومده تا ۹ نشسته هی میگه شام نداریم شام نداریم تو دلم گفتم خب به درک که ندارین برو نون پنیر بخور تو که میبینی من دارم میمیرم از سردرد خب پاشو برو‌خونت😒
هروقت دلش واسه پسرش تنگ شه😕
ولی اره شرایطتت سخاه اگر مهمون داری میکنی ولی اگر خودمونیه توام سخت نگیر
ما که مجردیم.... اما اصلا نمیریم خونه عروسمون... توی 25 سال 5 بار رفتیم هر رفعه بعدش هر جا نشست گفت زندگیم بهم ریخت اینا اومدن
اینو قبول دارم چون سرزده منم دوس ندارم حتی مادر خودمم سرزده بیاد راحت نیستم، چون بالاخره خونه آدم بهم ریختس و...
یجورایی حق داری ولی برا اینکه خودت اذیت نشی خوشبینانه نگاه کن و بگو شاید از محبت میاد
من که قبول نمیکنم هرروز بیاد البته عقدم هنوز ،من اعصابم نمیکشه کلن خجالت وبزارکنار وبهش بگو من نیازبه استراحت دارم لطفن منو درک کن
بنظر من آدم باید سنگین بره سنگین بیاد آدم شوهرا من یه اخلاقی دارن میگن خونه پسرمونه
خیلی این کار زشته انگار من زندگی خصوصی ندارم
هفته ای یه بار میام خونتون شما هم هردوهفته یه بار بیا که منم خسته نشم نه اینکه هرروز یا میاد یا زنگ
خودتو عصبانی نکن.. کووووفت بخورن.. مال من بدتره جادوگر.. خونه من میاد انگاری دستش بحق امام حسین رفته زیر تریلی.. کار نمیکنه دست ب یه استکان نمیزنه.. اونوقت خونه دختراش میره دور از جون گوه دستشویی شونم میخوره.. مثه کوزت حمالی میکنه.. نکبت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
