اگه خانواده همسرتون اذیتتون کنن

من که همه کار کردم تشریف نیارن خونه م ولی از رو نمیرن کلا پر رو هستن اصلا براشون مهم نیست فقط میخان به هر قیمتی اذیت کنن

رفت و امدشون بیشتر اذیتم می کرد البته به اونها خوش می گذشت ولی به من نه!!!  عید هم رفتم آشتی کردم که فامیل های مزخرفشون به بهانه آشتی دادن راه نیاندازن خونه ما!  ولی دیگه مثل قبل نیستم چند ماه یه بار خیلی خشک و رسمی میرم اونجا می شینم چند ساعت بعد میایم!!!  دیگه نه مهمونیشون میرم و نه مناسبت هاشونه!!! 

چجوری عزیزم

کم کم باهاش سرسنگین تا کردم وقتی میومد خونم پذیرایی میکردم چون خونم حرمت داره اما کم حرف میزدم سنگین جوری ک ۱۰دیقه ای پامیشد چندبار اومد دید رو نمیدم و اینکه اصلا خونش نمیرم مگر اینکه عید باشه یا مهمونی دعوت کنن 

برن گم شن 

مایه اعصاب خوردی هستن

البته برای اینکه باهاشون حرف نزنم تو گوشیم یه عالمه داستان ها و کتابهای مختلف ریختم و وقتی میرم پیششون اونها رو میخونم 

دقیقا خوب بودن آدم وظیفه می دونستن!!!

منم قراره جمعه بیان خونه م اون جمعه نیومد ب نظرت فردا بهش زنگ نزنم برای دعوت حالش جا میاد یا زنگ بزنم

مثلا شوهر پشت آدم نبود خود طرف نمیتونه از خودس دفاع کنه؟من شوهرم پشتم نبود بعد هفت سال تحمل اذیتاشون الان عجیب خــــــــــــودم پشتم به خدا گرمه ایستادم جلوشون رفت آمدمو به حدااقل رسوندم تولدی چیزی باشه میرم دیر میرم زود میام حرفم بزنن تا جایی که میتونم بی محلی میکنم یا میشورمشون البته بچه ندارما وضع بچه دارا مشکل تره 

ن زنگ نزن خواست بیاد نخواست نیاد ی جوری برخورد کن انگار برات مهم نیست بجاش هی ب شوهرت محبت کن قشنگ شوهرتو تو مشتت بگیر 

خوش بحالت مارو هم یه نصیحتی کن😢😢😢😢😢😢

من واقعا تحمل کردم بعد هفت سال ولی الان بریدم البته سیاست ندارم مادرشوهرم تازه واتس اپ و تلگرام یاد گرفته بود خون جگرم کرد منم امسال بلاکش کردم همشونم متوجه شدن گفتم من دیگه تحمل سابق و ندارم شرمنده اصلا هم نمیرم بیام مگه شش ماه یکبار مناسبتی چیزی در صورتیکه قبلا خیلی احترام داشتم بهشون میزاشتم پررو شدن باید یاداوری میشد بهشون منم محترم هستم و لایق احترام دیدن نه اذیت آزار و دخالت و تیکه کنایه الان براشون گرون تموم شده عروسی که بهشون حرمت میذاشت کشیده کنار 

اخه زشت نیس پیش شوهر و خانواده شوهرش من بد نمیشم پیش خانواده شوهرِ خواهر شوهرم