زُل زدن مایه ی آزار است.زُل نزنیم،
به زن چاق توی پراید، به النگوهای طلایی ردیف توی دستش.
به زن و شوهری که توی خیابان بحث میکنند،
به مرد دست و پا شکسته ی عصا به دست، به ویلچرنشینش حتی؛ با ماسک و بی ماسک.
به دختری که با علاقه به گربه های کثیف و لاغر مردنی توی خیابان غذا میدهد،
به زنی که روی نیمکت پارک تنها نشسته و آرام اشک میریزد.
به بچه ی مریض، به آدم علیل، به زیپ باز پیرمرد، به دست لرزان و چروکیده ی پیرزن، به دخترک ژنده پوش فال فروش، به جوان شیک روزنامه فروش.
زل نزنیم
به آدم های ِتا مغز ِ استخوان خیسِ بدون چتر.
به زن و شوهر با اختلاف سنی زیاد، که دست همدیگر را گرفته اند و راه میروند،
به دوست داشتنشان زل نزنیم.
به درز پاره ی لباس، به صورت سوخته و پوست جمع شده، به زن زیبا، به مرد زشت، به زنی که دوربین به دست از زمین و زمان عکس میگیرد، به تنهایی زنی که برای خودش گُل میخرد! به مردی که راه میرود و زیر لب با خودش حرف میزند. به گدا، به دیوانه. به دیوانه ها هم زل نزنیم، بگذاریم آرام برای خودشان لبخند بزنند، بخندند. بگذاریم آنکه دلش گرفته و اشک میریزد هم با خیال راحت گریه کند
زل نزنیم، زل زدن مایه ی آزار است.
کاش مجلس قانونی وضع میکرد و زُل زدن را جرم اعلام میکرد. کاش سر در هر مدرسه ایی مینوشتند وای بر زُل زنندگان...