منو زنداداشمم قبلا ها وقتی باهم حرف میزدیم مامانم یهو از بعضی حرفا زورش میومد و بنده خدا نمیتونست خودش رو کنترل کنه و جواب عروسش رو نده مثلا میگف خونه ی بابام فلان بودم(کلاس میزاشت براما😒) و خودش و خانوادش رو بالاتر از ما می دید و بااین همه کاری ک براشون کردیم قدر نمیدونست واقعا منم جوابش رو نمیدادم و اکثرا باعمل سعی می کردم بهش بفهمونم ک مگ ما از پشت کوه اومدیم؟😑 مثلا اخیرا از دست پختش زیاد تعریف میکرد منم دوهفته بعدش ی خونه تکونی حسابی کردم و سفره ی شام هم هرچی هنر داشتم رو کردم کفش برید و درمورد رسپی غذاهام سوال میکرد همونشب
ولی مامانم دلش زود میشکنه و همون لحظه جواب نده آروم نمیگیره جدیدا هم عروسمون ب طرز فجیعی تو جمع حاضر جوابی می کنه و همه رو ناراحت می کنه ب طوری ک شوهر من ک اصن اخلاق نداره ناراحت میشه میگه سارا این چقدر پررو شده نباید ب مامانت اونجوری جواب میداد مگ دختر شاه پریونه شاخش رو بشکن😂سعی کردم خلاصه کنم ک منظورم رو بهفمی فقط
خلاصه دیگ هم بین ما ارزش و احترام قبل رو نداره و در مورد هیچکاری ازش نظر خواهی نمی کنیم دیگ خودشم البته فهمیده یجورایی دلخوریم ازش
بنظرم توهم خودت رو کوچیک نکن ک ارزشت حفظ بشه عزیزم اگ هم جواب میدی تندی نکن