منم خیلی ناراحتم . مادرم مریضه و اختلال روانی داره ... 😔😔
من و خواهرم هیچ وقت نمی‌تونیم ازدواج کنیم چون همه ی مادر ها بخوان عروس بگیرن اول میرن مادر دختر و میبینن 😔 پسرام که الان معیارشون شده خوشگلی ...
دلم میسوزه واسه خواهرم ... سی سالش شد هنوز مجرده...
مسئولیت زندگی چندین ساله که رو دوش من و خواهرمه 😔
خدا سلامتی بده به مادر پدرت ...
منم مثل خودت بودم، فکر میکردم همه مثل خودم هستن اما از صمیمی ترین دوستمم ضربه خوردم و... خیلی اتفاقات بدتر.
اما من با خدا قهر نگردم چون تنها کسی که میتونست کمکم کنه تا دوباره سرپا بشم خدا بود.
از یه جایی به بعد همه چی خوب شد.
شاید زخم های گذشته خوب نشدن و فراموش نشدن اما قابل تحمل شدن و کم ارزش به مرور
نمیدونم الان ۲ماهه ازدواج کردیم دیروز روی کمرش جای زخم بود ازش پرسیدم این چیه خیلی عصبانی شد بعد ازش پرسیدم دوستم داری بعد هیچی نگفت گفتم چرا عصبانی هستی گفت چون خیلی این سوالو میپرسی
کارش اینجوریه که باید از صبح بره تا شب
وای خیلی خسته شدم 😔
تهرانی هستم
امروز هم حالم خیلی بد بود خیلی درد داشتم بهش زنگ زدم گفتم حالم خیلی بده گفت یه چایی بخور خوب میشی بعدم گفت باید برم خیلی کار دارم
اگه اخلاقش ازاول اینجوری ب، اهمیتی میکنع یعنی فک نکنم دوستداشتنی درکارباش این واکنش هاروازخودش نشون میده با ایینکه از این شرایط ووضعیت زندگی خسته شده یاهمون میشه که سرش جای گرم باش به موقع که تو حال وهوای خودش حوصله دار باهاش گفت وگوو من شاید کارت راه افتاد لااقل میفهمی مشکلش چیه
اصلا نمیبینمش که باهاش حرف بزنم فقط یه اخر هفته پیشم هست شب که میاد خونه انقدر خسته هست حتی حال نداره لباسشو عوض کنه من میرم کمکش براش لباساشو عوض میکنم بعد هم میخوابه من باز تنها میمونم 😔😔 اخلاقش روزای اول خیلی بهتر بود مرتب بهم پیام میداد حالمو میپرسید سعی میکرد زودتربیاد خونه ولی الان نه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
