2777
2789
عنوان

اخروعاقبت مادربودن من

| مشاهده متن کامل بحث + 1882 بازدید | 105 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اونم زنگ زده ب داداشم و شوهرم وهمه گفته شوهرمم ب همه گفته بود زنگ زدم ب دوست پسرش چون نمیدونه من درجریان دوستیشون هستم گفتم شماره فلان اقارومیخوام زنش دوست دخترمه ازش درمورددخترم سوال کنم ازخونه رفته پلیس دنبال اخرین تماساشه حدس زدم دخترم پیششه گفتم بترسن وسریع برگرده 

زنگ زدم مامانم گفتم مهمونایوامروزوبگونیان دستت دردنکنه حرف دیشبت خوب شری انداخت خوب شیرش کردی انداخت ...

سعی کن با آرامش همه چیو هضم کنی.وبعد حل کنی بهترین کار این بود بچه هاتو یکیشون  و می‌بردیم تو یه اتاق دیگه تا آروم شن

من زنم.... در گلوی زمین گیر کرده ام قدری حرف می خواهم و کمی آزادی!!! دوباره سیب بچین حوا من خسته ام بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند‏‎‏‎‏‎‏

به پدرش هم ک هی زنگ میزدبهم گفتم دیشب بهم گفت یابایداشتی کنید یامن ازاین خونه میرم .چون تمام جاریام وشوهراشون دورش بودن ومطمئن بودم خوشحال بودن ک بالاخره این روزارومن میبینم گفتم لااقل فرداروز ابروی دخترم نره بگن ازخونه رفته 

به پدرش هم ک هی زنگ میزدبهم گفتم دیشب بهم گفت یابایداشتی کنید یامن ازاین خونه میرم .چون تمام جاریام ...

آفرین .مادر واقعا یه چیزیه که نمیشه توصیفش کرد.الان خبری ازش ندارید؟

من زنم.... در گلوی زمین گیر کرده ام قدری حرف می خواهم و کمی آزادی!!! دوباره سیب بچین حوا من خسته ام بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند‏‎‏‎‏‎‏
هزارباراینکاروکردم دیگه قابل مهارنیستن واقعا 

حق میدم بهت من یه پسر۴ساله دارم هرروز سروکله زدن باهاش کلافم می‌کنه.بحران طلاق و سن جوونی و هزارتا مشکل دیگه .الان فقط سعی کن ذهن خودتو یکم آروم کنی گلم منطقی تصمیم بگیر نزار خدایی نکرده یبار دیگه تو ازدواج شکست بخوری

من زنم.... در گلوی زمین گیر کرده ام قدری حرف می خواهم و کمی آزادی!!! دوباره سیب بچین حوا من خسته ام بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند‏‎‏‎‏‎‏

خلاصه زنگ زدم خواهرمو دعواش کردم ک جرایه زنگ نمیزنی‌بهن‌اطلاع بدی باباش داردارکرد همه روخبردارکرد دشمن شادشدم ک شروع کزدکه اره بچه رومیزنه بزازبزنه چراطرف بچه رومیگیری دخترجوون وول میکنی گفتم ساکت شو تونمیخواددرس تربیت ب من بدی بچت هنوزهقت سالشه صبزکن حالانوبت توهم‌میشه بله بچموبزنه ولی نه زیرچشوو نه صورتشووقطع کزدم داداشم زنگ زد جلوزنش پزدختراشودادکه اره دختزکوچیکتک لوس کردی وال وبل و فلان

بعدش ب پدرش گفتم خونه خواهزمه این تواین بجه هات به حای چت با ج ن ده ها بروجمعشون کن من دیگه مادرشون نیستم ورفت وبردش خونه ازاینورکوچیکه گریه میکرد ازاونورم باباش زنگ میزد ک اماده شوبیام دنبالت تمومش کن بره 

خلاصه زنگ زدم خواهرمو دعواش کردم ک جرایه زنگ نمیزنی‌بهن‌اطلاع بدی باباش داردارکرد همه روخبردارکرد دش ...

عجب بگو دور از جونش یهو زد خورد زمین و بلند نشد همین شماها نیایید میگید بسکه بزرگه رو لوس بار آوردی و حق به جانب.چون این عصبیه نمیتونم بزارم  کوچیکه تو سری خور وعقده ای بشه که...

من زنم.... در گلوی زمین گیر کرده ام قدری حرف می خواهم و کمی آزادی!!! دوباره سیب بچین حوا من خسته ام بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند‏‎‏‎‏‎‏
شوهرم گریه کردگفت تاشب پیداش میکنم گریه میکردومیگفت بهش پیام بده بگواشتی میکنیم داداشم پیام دادپیداش ...

خدارو شکر.

من زنم.... در گلوی زمین گیر کرده ام قدری حرف می خواهم و کمی آزادی!!! دوباره سیب بچین حوا من خسته ام بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند‏‎‏‎‏‎‏
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز