قضیه ازین قراره که امشب شوهرم و شوهر خواهرشوهرم بعد از یک هفته از سفر کاری برمیگردن.من و مادرشوهرمم به همراه خواهرشوهرم و بچش شب خونه خواهرشوهرم هستیم که فردا با شوهرم برگردیم شهرمون.اینکه شوهرم اینا برمیگردن یهویی زنگیدن که تا دو سه ساعت دیگه میرسیم.خونه دو خوابه.خواهرشوهرم فوری رفت تشک دو نفره شونو برد تو یه اتاقشون.که من و مادر شوهرم و شوهرم تو یه اتاق باشیم.بعد بچشم فرستاده تو اتاق ما بخابه!!!!حالا مادرشوهرمم چون میدونه شوهرم خیلی احساساتیه و از وقتی باردار شدم بمن خیلی توجه میکنه کاملا یهویی میگه سرم درده و شال پیچیده دور سرش و تواتاق خوابیده.واسه جلب توحه.هی میگه وای سرم وای سرم یه دقیقه هم یادش میره که سرش درد بوده و با بچه ور میره.خندم گرفته به اینهمه تلاششون
برو توو هال با شوهرت تا دیروقت بگین و بخندین بعد برید لالا
😑
چی شد 😂😂 نفهمیدم
پاشین برین هتل با شوهرت
خدا هدایتشون کنه
منم خندم گرفت😁😁😁
اینم می گذره
حالا مادرشوهرت هیچی ولی یه حالی از اون خواهرشوهره بگیر!چند تا الکی سرفه کن بگو وای فکر کنم دارم انفلونزا میگیرم بچه تو این اتاق نباشه بهتره
حالا تو کارایی که میخای بکنیو بنداز فرداشب خونه خودتون
🤣🤣🤣🤣🤣🤣عاشق خواهرشوهرتم فقط.یچم روهم فرستاده پیش شما🤣🤣🤣
😅😅😅😅😅😅فزرا شبو میخوان چکار کنن
تو مهمونی و خونه مردم که انتظار نداری .....
الهی بگردم برات آجی اینجور که بوش میاد امشب مجبوری تنها بخوابی!!!!!!
عاغا من جات بودم ميگفتم من امشب حركت ميكنم😂😂😂لااقل تو بيابون تو ماشين ميشه حركتى زد ولى اونجا يك درصدم فكرشو نكن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
