آها یکی دیگه یادم آمد از چیزی که فکرش رو نمیکردم یه مقدار تو دعوا و قهر کردن نفهمه اصلا قهر کردن بلد نیست نه در رابطه با من نسبت به بقیه هم همینه بدترین تیکه و حرف و بارش کن یا اصلا نمیگیره یا ده دقیقه دیگه اصلا یادش میره
مثلاً دعوا میکنیم گیس و گیس کشی میره یه دوری بیرون میزنه میره پیش داداشم خوشگذرونی بعد مییاد خونه فیلم میبینه وسط فیلم یادش میره قهریم میگه خانوم چندتا میوه بیار بخوریم من جواب نمیدم مییاد میگه بیخیال هنوز قهری خودت رو لوس نکن حالا قهر هستیم که هستیم دلیل نمیشه دوتا میوه نیاری بخوریم اصلا انگار نه انگار این بشر آدم بیشتر حرصش میگیره قهرو کوفت آدم میکنه
بیارم قهر کرده بودیم برای شام سفره پهن کرده بودم فقط واسه خودم غذا درست کرده بودم مثلاً تنها بخورم یهو آمد رفتم تو اتاق آقا فکر کرد واسه اون گذاشتم تا ته خودشون آمد دم در گفت دستت درد نکنه رفت پا لبتابش آمدم آشپز خونه دیدم دریغ از یه تیکه غذا که گذاشته باشه واسه من
یعنی آنقدر زورم امدش فردا صبحشم تازه فرمان میده پاشو صبحانه بزار بخوریم بریم .... انگار نه انگار قهریم