جنگ ازطرف دوست دل ازارنباشد،یاری که تحمل نکندیارنباشد
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
“سعدی”
ز چشمه های دانش مینوشم همی
میروید برگ بلورين بال شعر از آن
و ره میسپارم به سوی سبزه زارانی كه نه كس كشته ، ندروده
به سوی زمینهای سِتَرْوَن، بکر، نروئیده
هر چه دیدی و میبینی، پاکیزه ست
مرغانش سپید بال و دوشیزه ست
(چطوره دوستان؟)
گاهی میان خلوت جمع یا درازدحام خویش
موسیقی نگاه تو را گوش میکنم
وز شوق این محال که دستم به دست توست
من جای راه رفتن پرواز میکنم
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد
گلزار خود از سبزه بیگانه پاک دار
آنگاه بر ملامت مردم زبان برآر☝
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
نقش او، در چشم ما، هر روز خوش‌تر می شود ….
“سعدی”
من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه
بقیش چی بود😂 هی چند تو را گفتم؟ این بود؟ 😂 کم خور، دو سه پیمانه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
