2777
2789
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد 

قضای آسمان این است و دیگرگون نخواهد شد 

کدام دانه فرو رفت در زمین که نَرُست    چرا به دانه انسانت این گمان باشد.   مولانا جانم ❤️🍃

مادرم گفت که عاشق نشوی دختر جان

بی خبر بود که دل برده ای از من قبلا!


 باعث راندنم از جنت اعلا بوده...

سیب ممنوعه ی افتاده به دامن قبلا! 


شاعر عشقم وُ بی تو به چه دردم می خورد

قافیه وزن وُ عروض وُ تَ تَ تَن تَن قبلا!


این غزل ها که شده ورد زبان ها در شهر...

بوده شرحِ غمِ بی حاصلِ یک زن قبلا!


عشق در کوره مرا تفت، وگرنه بوده...

دل آیینه ام از سنگ و از آهن قبلا!

 

ختم مطلب: شده ام آدم دیگر با عشق...

آنچه هستم که نبودم به خدا من قبلا!

دختر قشنگم👩تحصیلاتت📚شغلت🗂پولت💶هیچوقت تصمیم نمیگیرن یه روز صبح بیدار شن و تو رو رها کنن و برن...بچسب به آرزوهات💞💞باور کن پسرا جایی نمیرن😘

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان

ای دهنده عقل ها فریاد رس

تا نخواهی تو نخواهد هیچکس

هم طلب از توست همان آن نکویی

ما که باشیم اول و آخر تویی

کدام دانه فرو رفت در زمین که نَرُست    چرا به دانه انسانت این گمان باشد.   مولانا جانم ❤️🍃
اگر آتش تورا بیند چنان در گوشه بنشیند کز آتش هرکه گل چیند دهد آتش گل رعنا


آب و آتش نسبتی دارند جاویدان
مثل شب با روز ، اما از شگفتیها
سوزدم تا زنده ام یادش که ما بودیم
آتشی سوزان و سوزاننده و زنده
چشمه ی بس پاکی روشن
هم فروغ و فرِّ دیرین را فروزنده
هم چراغ شب زدای معبر فردا
آب و آتش نسبتی دارند دیرینه
آتشی که آب می پاشند بر آن ، می کند فریاد
ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب
پاشیدند
آبهای شومی و تاریکی و بیداد
خاست فریادی ، و درد آلود فریادی
من همان فریادم ، آن فریاد غم بنیاد
هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود
من نخواهم برد ، این از یاد
کآتشی بودیم بر ما آب پاشیدند
گفتم و می گویم و پیوسته خواهم گفت
ور رَوَد بود و
نبودم
همچنان که رفته است و می رود
بر باد

رنگ در رنگ و‌ به هر رنگ هزارانش طیف           نغمه در نغمه و هر نغمه به یاد یاران
ای دهنده عقل ها فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس هم طلب از توست همان آن نکویی ما که باشیم اول و ...

‌حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی من از ان روز که در بند تو ام ازادم

‌حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی من از ان روز که در بند تو ام ازادم

ما چو ناییم و نوا در ما ز توست 

ما چو ک‌وهیم و صدا در ما زتوست 

کدام دانه فرو رفت در زمین که نَرُست    چرا به دانه انسانت این گمان باشد.   مولانا جانم ❤️🍃
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792