یه شوهر خاله دارم که وقتی بچه بودم هر وقت منو تنها میدید هی دستش و میمالید رو چیز صاب مرده ش و زیر لب زر زر میکرد ..منم که بچه بودم انقدر میترسیدم که میخاستم برینم تو خودم ..الان خودم متاهلم و بچه هم دارم ولی هنوز رفتار زشت اون مرتیکه یادم نرفته با اینکه هر وقت میبینمش دیگه سلام و علیک داره و ..ولی خب توی دلم متنفرم ازش بیچاره خاله ام که نمیدونه یه عمر با کی سر کرده شایدم میدونه ولی چاره نداره نمیدونم والا ..شماها توی بچگی کسی توی فامیل و اقوامتون بوده که این برخورد و داشته باشه و هنوز یادتون باشه ؟
از دست داداشم آرامش نداشتیم از بچگی.. تاااا دبیرستانم که ازدواج کرد و گورشوگم کرد ازخونه
منم یادمه ت بچگی داداشم به بهونه کشتی گرفتن هی چیزشو محکم میمالید به من . مادر پدرا نباید خواهر برادرها را تو خونه مدت طولانی تنها بزارن به خدا خیلی بده آدم هیچ وقت یادش نمیره ..مخصوصا تو سن بلوغ بچه ها