2777
2789

سلام میخوام از زندگیم بگم از اونجایی که خدا کمکم کرد میخوام بگم تا خیلی ها که تو شرایط اون موقع من هستید ناامید نشید 

درست نه سال پیش وقتی ازدواج کردیم شوهرم تویه شرکت کار میکرد و حقوق آنچنانی نداشت منم توی شرکت کار میکردم و حقوق خیلی ناچیزی میگرفتم خانواده ی شوهرم برامون عروسی نگرفتن ومن بدون عروسی رفتم سر خونه زندگیم البته من برای عروسی رفتیم کربلا که اونم با پول وام ازدواج بود بدون هیچ مهمانی و ولیمه اومدیم سر خونه زندگی طبقه بالا پدر  شوهر ..خلاصه روزها می گذشت و ما مجبور بودیم پس انداز کنیم ماشین بخریم آخه هر جا میخواستیم بریم یا با پای پیاده بود یا پدرم ما رو میبرد و میاورد

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من تو خونواده امون عزیز در دونه بودم و همه چی واسم فراهم..

دانشگاه آزاد میرفتم و بابام راننده شخصی ام بود اما بعد ازدواج همه اون چیزا که خونه بابا داشتم رو از دست داده بودم همزمان با من خواهر شوهرم ازدواج کرد با یه پسر پولدار .یه شب عروسی دوستم دعوت شده بودیم راه دور بود پدر شوهرم دوتا ماشینش تو پارکینگ بود گفتیم میخوایم بریم عروسی گفت با اتوبوس برید راحت ترین و من و همسرم با تاکسی رفتیم و موقع برگشت هیچ تاکسی ای نبود و کلی راه پیاده رفتیم بارون میومد و ما هر دو ناراحت بودیم و چیزی به روی هم نمیاوردیم

فردای اون روز به مادر شوهرم گفتم چرا دخترتان امروز نیومده سرتون بزنه گفت بچم ماشینش خراب بود سخت بود با اتوبوس بیاد گفتم مامان خودتو اذیت نکن و من اومدم طبقه بالا و زار زار گریه کردم ...این یه گوشه اش بود فکر کن مهمونی میگرفتن و ما رو دعوت نمی‌کردن ...میرفتن دبی و تایلند به ما نمیگفتن و کادو نمیوردن فقط به جرم اینکه ما عاشق هم بودیم ..خیلی اذیتمون کردن ...خیلی زیاد من با خدا معامله کردم با امام حسین 

الان از اون روزا نه سال میگذره ماشین خوب دارم همسرم کار خوب داره و اونا اندر حوالی یه کوچه ان...به یکبار شوهرم استخدام شد از اون خونه اومدیم و با وام یه خونه کوچیک خریدیم و حالا که دارم این ها رو براتون میگم به این اعتقاد دارم تلک ایام نداولها ما روزها رو میگردانیم ..پس ناراحت نباشید خدا همین حوالی هست و هوای تک تک بنده هاشو داره

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792