2777
2789
عنوان

جاری جان

| مشاهده متن کامل بحث + 1149 بازدید | 57 پست

من خودم عروس کوچیکه خانواده شوهرمم..دوتا جاری دارم اوایل خیلی اذیتم میکردن یعنی حتی نمیزاشتن منو شوهرم توی سفره کنار هم بشینیم بچه‌شو میزاشت اونور شوهرم خودشم اینور شوهرم میشست ک من کنار شوهرم نشینم سنش هم ۳۰..با این کارا خیلی اذیتم میکردن. بعدش دیگه منم اخلاقشون اومد دستم یه ثانیه پیشم بمونن ۱۰ سال پیرشون میکنم انقد که حرصشون میدم🤣🤣🤣🤣شما هم حرص بدین حرص نخورین بابا

من و جاریم با اینکه غریبه ایم خیلی خوبیم چون هردوتامون تک بچه هستیم واس هم عین خواهریم.جاریم واس زای ...

والا منم فشارش زده بالا باهاش رفتم بیمارستان کلیم خدایی واسش نارحت شدمو گریه میکردم

انقد با تعجب نگام میکرد😅😅😅

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

والا منم فشارش زده بالا باهاش رفتم بیمارستان کلیم خدایی واسش نارحت شدمو گریه میکردم انقد با تعجب نگ ...

😆😆😆😆

یک عدد ماما هستم🤗 تو حیطه کاری خودم به سوالاتون جواب میدم😍 لطفا در مورد اینکه چه قرصی بخورم سقط کنم ازم سوال نپرسین.چون جواب نمیدم.نمیخوام تو کشتن یه طفل بیگناه سهیم باشم.کاربر سال  ۸۸ هستم. از بس‌ گفتین عکست بزار ببینیم خسته شدم😑گذاشتم پروفایلم.خوبه؟😐 اونایی هم میگن عکس خودت نیست میتونم بازم عکس بزارم اصلا سلفی هم میزارم  واژینیسموسی ها بیاین پی وی
من خودم عروس کوچیکه خانواده شوهرمم..دوتا جاری دارم اوایل خیلی اذیتم میکردن یعنی حتی نمیزاشتن منو شوه ...

وااای من اولا تو این چیزا نبودم ولی الان میخوام یه کارایی کنم که حرصش دربیاد

مثلا لباس میخرم حتما بهش نشون میدم قشنگ معلونه زورش میاد

اونم که کلا سنگین وزنه هر لباسی نمیتونی بموشه مجبوره عین بالا ۴۹ ساله لباس بپوشه

کلا حالا اوندم تو خط که بیشتر حرصش بدم

وااای من اولا تو این چیزا نبودم ولی الان میخوام یه کارایی کنم که حرصش دربیاد مثلا لباس میخرم حتما ب ...

انقد حرصشون دادم که نگو از همه شونم خیلی سرترم ..اجازه نمیدم کسی با لحن دیگه‌ای باهام حرف بزنه بزار هرچی میخوان پشت سرم بگن انقد تو چشم خانوادشون محبوبم که اگه جاریام بگن من قاتلم هیچکدومشون باور نمیکنن

وااای من اولا تو این چیزا نبودم ولی الان میخوام یه کارایی کنم که حرصش دربیاد مثلا لباس میخرم حتما ب ...

جا ری من خیلی مذهبی روسریشو گیره میزد مانتوهای بلند ولی از زمانی ک من عروسی کردم بدترازمن ارایش میکنه موهاشو بیرون میریزه ولی همیشع ب تیپ من غبطه میخوره مثلا کفش خریده بودم قشنگ زیر و روش کرده بود یا مانتوی تو کمدمو ک نو بود پوشیده بود دیدع بود سایزش نمیشه

چه کارایی انجام میدی که انقدر قبولت دارن ؟

زبون ریختن دیگه😐مثلا رای اونارو به هیچ کس نمیدم تن تن در تماسم دائم هدیه میدم مامان جون و آقاجون صداشون میزنم باهاشون ورق بازی میکنم شوخی میکنم هر از گاهی میبینم مادر شوهرم یه چُرت خوابیده میرم کنارش میخوابم میدونم خوابش سبکه بخاطر همون یکمم موهاشو نوازش میدم و دستاشو میگیرم پدرشوهرم که دائم چشمم روشه میگم آقاجون برات میوه پوست میکنم تا مامان جونمو بیشتر دوست داشته باشی اینجوری دیگه خلاصه مثل پدر مادر خودم البته یکمم بیشتر تحویلشون میگیرم..

یه بار شوهرم حوصله نداشت جلوی اونا سرم داد زد حق با اون بود من میدونستم بی حوصله‌س سربه سرش گذاشتم..سرم داد زد مادر شوهرم خواست سر شوهرم داد بزنه من گفتم نه مامان تقصیر من بود کاریش نداشته باش درحالی که من کار بدی نکرده بودم اون حوصله نداشت منم رفتم حیاط خودمو سرگرم کردم به روم نیاوردم شب دیدم مادر شوهرم صداش زد جلوی پدر شوهرم بهش گفت حق نداری با صدای بلند با زنت حرف بزنی مگرنه من میدونمو تو انقد نصیحت کرد طرف منو گرفت خلاصه شب شوهرم اومد گفت ببخشید تو خیلی برای منو خانوادم با ارزشی

یه بار شوهرم حوصله نداشت جلوی اونا سرم داد زد حق با اون بود من میدونستم بی حوصله‌س سربه سرش گذاشتم.. ...

منم ی مدته ازاینکارا زیاد میکنم رابطشون خیلی خوب شده باهام بدنبودن باهاما ولی الان خیلی خوب شدن

چه کارایی انجام میدی که انقدر قبولت دارن ؟

یه بارم جاریم اوایل عقد منو شوهرم توی یه عروسی ازم فیلم گرفت با چه حیله‌هایی شیطون صفت. بعد رفت به مادر شوهرم نشون داد گفت( خیلی باز میچرخه ببین چ میرقصه هر دفعه‌هم که یه لباس گرون گرون تنشه)خیلی بدمو گفته بود مادر شوهرمم گفتش ***نه لباسش خیلی‌ام مناسبه اون از اولم اینجوری بود ما با چشم بسته انتخابش نکردیم خیلی هم قشنگ میرقصه عروس باید دائم برقصه و شاد باشه لباساشم قشنگه عروسم خوشتیپه چشم بد ازش دور باشه***خلاصه دهن جاریمو بسته بود بعدش به من زنگ زد گفت گفتم مامان حرفاشو باور نداری که؟ اونم گفت نه بابا خودش خیلی بده میخواد با بد کردن تو خودشو خوب کنه .

منم ی مدته ازاینکارا زیاد میکنم رابطشون خیلی خوب شده باهام بدنبودن باهاما ولی الان خیلی خوب شدن

اره عروسا خوب باشن دلشون با خانواده شوهرشون صاف باشه هرچی تیکه انداختن جوابشونو ندیم با مهربونی و عشق باهاشون حرف بزنیم لازم نیس اونا خوبی کنن همینکه باهامون کاری نداشته باشن  خیلیه..هربارم که زنگ میزنم میگم خیلی دلم تنگ شده براتون کاش پیشتون بودم ..هربارم که پیشش میرم بغلش میگیرم ..مادر شوهرم میگه تو تنها عروسی هستی که آقا جونت باهات روبوسی میکنه و دوستت داره..راسم میگه پدر شوهرم هر سال برام انگشتر و النگو میخره خیلی هوامو داره

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792