من قبلا باجاریم خیلی خوب بودیم همه جاباهم میرفتیم تا یه روز اون رفته بود تفریح چندروز ماباپسرخاله شوهرم رفتیم بیرون که اتفاقی مادرشوهر و دوتا دیگ از برادرشوهرام بامااومدن من اصلا هماهنگ نکرده بودن یهویی شد جاریم وقتی اومد فهمید بهش برخورد ک چرا همبشه ماهستیم باید من هماهنگ کنم ولی تو الان هماهنگ کردی من هرچی بهش توضیج دادم متوجه نشد جلوی برادرزاده اونی ک باهاش رفتیم بیرون گفت شوهرتوکه پشت سراونا حرف میزد چیشد الان رفتید بیرون
من هرچی واسش توضیح دادم حالیش نشد فقط گفتم واست متاسفم