سلام
امروز شوهرم اومد گفت خواهرم شام دعوت کرده اما من دوست ندارم برم
تا وقتی من حامله بودم خواهرشوهرم میومد اما وقتی که بچم سقط شد و من رفتم بیمارستان خواهر شوهرام هیچ کدوم زنگ نزدن بهم،
گفتم برم خونه حتما میان احوال پرسی اما اصلا نیومدن درحالیکه وقتی خواهرشوهرم از بیمارستان اومده بود من شیرینی بردم و زنگم زدم
از وقتی که بچه سقط شد دوسه ماه نیومد
ووقتی هم که چنروز پیش اومد بامن حرف نزد
چنبار باهاش حرف زدم روشو برگردوند
الانم شام دعوت کرده نمیدونم برم یا نه
من الان خونه خواهرشوهر تشریف دارم
به شوهرم گفتم بهش بگه شام نمیاییم زحمتت میشه اما بعد شام میاییم
اونم الان باهام حرف نمیزنه
نه دیگه نرو چون بهت بی احترامی کرده
نه نرو
😐😐😐ینی هنوز نمیدونی
ن مجبوری خودت کوچک کنی ولش کن البت نظر خودت و خرجور میلته ولی باهرکی مث خودش باس رفتارکردددددددددد تا فکر نکنن خریم
نه بابا برو
بشین شامتو بخور و بیا
عزیزم شاید واسه اینکه ناراحتت نکنه چیزی از بچه نمیپرسه و نیومده دیدنت.منم اولیو سقط کردم هیچکس نه اومد دیدنم نه چیزی گفت بعدها همه گفتن اصلا دوست نداشتیم یاداوری واست بشه خاطرات تلخت
به جهنم برن گمشن برو ولی باهاشون صحبت نکن.
برو
من خودم دوست ندارم به کسی که سقط کرده زنگ بزنم دم به دیقه
حس میکنم یاداوری میکنم خاطره بدشو.
انشالله دوباره باردار میشی بچه ات صحیح سالم میاد بغلت.
بنظرم برو بریز بپاش کارم نکن حرصشو دربیار
نری فک میکنه خیلی مهمه و حرکتاش سوزوندتت
از دست شوهرم ناراحتم
وقتی اونا بی احترامی میکنن انگار نه انگار
به روشون نمیاره
همین انگار باعث تایید کار اونا میشه
