2777
2789
عنوان

مهمون دعوت کردیم، خیلی ناراحتم کردن

| مشاهده متن کامل بحث + 636 بازدید | 29 پست

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

کارشون خیلی زشت بوده، همسرت خیلی ادم ساده‌ای هست که متوجه نشده

 اره خنگوله همه کاری برا همه میکنه 

موقع اسباب کشی میره کمک 

یکی ماشینش خراب بشه باهاش میره تعمیر

یکی مریض بشه میبره ملت رو بیمارستان 

میگه ثواب داره 


میگم بزار بقیه هم برن بهشت، همه ثوابا رو تو نمی خواد بکنی😬

میام نی نی سایت میبینم تنها نیستم همه مثل هم هستیم. مشکلات و مسائل مشابه. آروم میشم.

خب دوس ندارن اصرار نکنید 

من واقعا یه جا دوس ندارم شام برم اصن 

اما اصرار میکنن خیلی زیاد 

حتی شده دیس غذا میفرستن 

خودشان دوس داشته باشن میان 

خدایا شکرت 🙏🙏🙏

تو چ خوبی ک این همه غذا درست کردی و بازم داری دعوتشون میکنی.بابا دیگه کسی دل و حوصله مهمون نداره.از خداشونم باشه.ولشون کن.حالا فکرمیکنن کی هستن ک ناز میکنن

😍دختر چشــم رنگی مامانی ، برا اومدنت لحظه شماری میکنیم عشــق دلم😍

سری بعد شوهرت گف 

توام غذا درست نکن 

برو خونه مامانت زنگم زدن کجایی  بگو رفتم خرید

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤

حرف شما درسته.من جات بودم اون شب که اومدن گفتن شام خوردیم یه چای تلخ می آوردم دیگه هم هیچ.حتی میوه هم نمی آوردم.اصلا هم باهاشون رفت و آمد نمیکردم.

وزن شروع:70/800،وزن اولیه:64،وزن 1399/2/14: 61/400،هدف اول:60، هدف نهایی:58.(عضو تاپیک بامداد خمارم جز گروه آبی و یه سرگروه خوب و گروه خووووووب)پیش به سوی هدف.اضافه وزن خر است.😃😃😃
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792