خبر بابا شدن شوهراتون را ........................

والا یادمه موقع بی بی چک زدن همسرم میگفت منم ببر تو دشوری😐

اصلا اعتقادی به سورپرایز شدن نداره😂

ساعت ۷شب دیدم بی بی مثبت شد 

اصلا تحمل نکردم رفتم مغازش بی بی رو نشون دادم از ذوق دوتامون زدیم زیره گریه توی مغازه و بغلم کرد و رفتیم سریع آزمایشگاه 

😂😂😂 شوهر منم همینطور، اصلا واکنش خوبی به سورپرایز نشون نمیده 

کیک گرفتم نوشتم بابایی من دارم میام

سونوگرافی بودم اومدم بیرون زنگ زدم جیغ و داد و هوااار ک بابا شدی به مامانم پی ام دادم شنیدم داری مامان حون میشی😂ب آبجیمم گفتم دکترا میگن داری خاله میشی

بعد رفتم خونه مادرشوهرم برادر شوهرم تازه بیدارشده بود همه نشسته بودن یهو من گفتم چقد خوابالویی مگه عموها انقد میخوابن😅

من😁

همه؟؟؟!!!!!😶

شوهرم😀

اولی من رفته بودم شهر دیگه دکتر،آز دادم،بهش زنگ زدم گفتم،دومی خاله م زنگ زد بهش گفت.سومی من که بیخیال.اون هی میگفت برو بی بی بخر

برای من که خونه بود رفتم بی بی زدم مثبت شد با شوق اومدم بهش گفتم باباشدی باورش نشد اصلا فردا صبحم باز بی بی زدم که بهش گفتم سریع اومد خونه رفتیم ازمایشگاه.ازمایش خون دادم فهمیدم حاملم شوهرم تو شوک نمیدونست چی بگه اصلا اما موقع تعیین جنسیت فهمید دختره انقدر ذوق کرد که برام یه دسته گل پره رز گرفت الانم که عشقش شده با دخترش شبا تو شکم من حرف زدن😊

من بردمش همون گوشه دنجی که برای اولین بار باهم حرف زدیم تا قبل از اون رابطمون تلفنی بود خیلی همدیگرو میخواستیم اولین بار یه گوشه از حرم شاهچراغ همدیگرو دیدیم و باهم حرف زدیم و بعدشم اومد خواستگاریو ...منم بردمش همونجا به یاد اون روز که هیچوقت از یادمون نمیره بهش گفتم اینجا باهم قول و قرار ازدواج گذاشتیم و اینجا میخوام بهت بگم داری بابا میشی واااای چه شبی بود

من پریودام منظم بود، تاخیر افتاد ،میخواست به مامانش خبر بده، با کلی اصرار قانعش کردم صبر کنه آزمایش بدم، جواب آزمایش که مثبت شد ،بهش پیام زدم سلام بابا، بعد زنگ زد گفت مثبت شد؟! گفتم آره ،پرسید مطمئنی ،گفتم آره قطع کرد، بعد دوباره زنگ زد ببر به دکتر نشون بده و ..

خلاصه تو ذوقم ، بعد هم یواشکی به مامانش خبر داد، مامانش هم فردا اتفاقی غذا درست کرد اومد خونه ما!  

بدنم مور شد

خدابرا همدیگه حفظتون کنه