خانما منو شوهرم نزدیک ده ساله باهم ازدواج کردیم و دوتا بچه داریم شوهرم یه دختر عمو داره که از قدیم عاشق شوهرم بوده و انتظار داشته شوهرم بره خواستگاریش که شوهرم گفته اون مثل خواهرمه و نمیتونم به چشم دیگع ای نگاش کنم خلاصه دختر عموش با پسر خاله خودش ازدواج میکنه و اونم الان دوتا بچه داره ولی هنوز تو کف شوهرمه و هرجا باشیم میخواد خودشو یه جوری به شوهرم نزدبک کنه مثلا هر وقت شوهرمو می بینه میگع وای چقد دلم برات تنگ شده بود یا امروز تو فکرت بودم یا دیشب خوابتو دیدم من این حرفا رو می شنیدم ولی رو خودم نمیذاشتم حساس نبودم تا اینکه