این دختره نمیدونم چرا چشم دیدن منو نداره ی عالمه کمکش کردم... حالا ک کارا رو روال افتاده و روزمره شده داره اذیت میکنه....
رفته دروغکی ب دبیرخونه گفته که: آقای مدیر گفته مهندس لنا هرچی نامه اورد اگه بدون مهر مهندس (همکارم) بود واسش شماره نزنید ثبت نکنید..😶
دبیرخونه هم با من دوستن بهم گفت منم رفتم دفتر مدیریت گفتم این خانم اینجوری میگه... گفت امضای من روشه دستور دادم روش این چ حرفیه... بعد ب منشی گفت که خ دبیرخونه رو صدا کنه بهش گفت من بالا ترم یا خانم(همین همکارم)؟
این توهین ب منه ک وقتی دستور دادم بگید خ فلانی باید تایید کنه...
بعد از من تشکر کرد و رفتم... کارمم انجام دادن دبیرخونه....
البته دبیرخونه گفت ک خودش ضایع شده ولی من گفتم تو ضایع نشدی فلانی ضایع شد...
.
الکی همش دروغ میگه میره ب همه جا میگه مدیر گفته فلان کنید... از خودش درمیاره... فقط میخواد امار نامه های منو دربیاره ببینه توش چی نوشتم...
یعنی چی این رفتارش...
قیافشم داغون افسرده ادم نگاش میکنه حس میکنه الانه ک گریه کنه... نمیدونم چرا انقدر از من میترسه...
چند روز پیش ی حرکت زشت انجام داد دگ ازون ب بعد باهاش صمیمی نشدم سرسنگینم باهاش ولی اصلا ب فکرش نمیرسه بیاد عذر خواهی کنه... کارش گیر من باشه قربونم میره.. خرش از پل بگذره همون ادم همیشگی میشه