2777
2789

ازدیشب دلم خیلی شکسته خیلی ناراحت شدم.توروخدابیاین یه چیزی بگین .الان چندروزخ بخاطرتعمیرات خونمون خونه مادرشوهرم هستم.مامانمم رفنه مشهد

خواهرشوهرم ماشین نداره هروقت میخواست بیادخونه مادرشوهرم چون چندتاکوچه باهامون فاصلهداشت میرفتیم دنبالش 

یااگه ما میومدیم زنگ میزد بیاین دنبالم.کلی پشت درشون منتظرمیموندیم که آماده بشن

چندوقته قراره ماشین بخره

خونه مادرشوهرمم پیاده یک ربع باهامون فاصله داره.اون وقت این هروقت میخواست بره خونشون میگفت شوهرم اینوبرسونه.همین مسافت کمو

دیروز غروب شوهرم قراربوداول بره یه سر خونمون یه چیزلرام بیاره گفت میخوای بری منم باهات برسون بعدابه شوهرم گفتم نه نمیخوادفعلالازم ندارم نرو

گفت پس منوکی برسونه؟؟؟؟

گفتم‌ مریم همین چندقدم راهو خودت قدم بزن برودیگه من مگه همش همه جا باماشین میرم میام هزاربارپیاده میرم میام امروز دوباررفتم تاخونه برگشتم

من خودم خیلی جاهابااینکه شوهرم ماشین دستشه اگه شبکارباشه خواب باشه خودم تاکسی میگیرم اونوقت تو همین چندقدمو میخوای این الکی بیادتاخونتون 

یکساعت قبلترشم شوهرم تازه ماشینشوازتعمیرگاه اورده بود حدود پونصدوبیست تومن هزینه ش بود

باشوخی بهش گفتم بیست تومن رو مریم میده اینهمه میبری میاریش شوحی شوخی 

بعپشم گفتم ببین ماشین همش خرجوگرفتاریه نداری یه غمه وقتی داری همش بایدخرجش کنی (لازم به ذکره که بگم خیلی خسیسه)پس بهتره پولاتوالکی خرج ماشین نکنی ونگه داری همه باشوخی وبالحن اروم (من دیروز بعدظهر باید میرفتم تایه جایی خواهرشوهرم دوساعت دخترم نگه داشت تا برگردم اینو گفتم که بگم این خوبی روهم بهم کرد)

مادرشوهرمم رفته بود بازارخرید خونه نبود

شوهرم بایدیکساعت بعدش میرفت سرکار

عصرونه اماده کرد سفره پهن کرد برای خواهرش لقمه برد یهوخواهرش دادزد نمیخوزم ولممم کن

بعدش بلندشد در جانونی زد محکم کوبیددختریکسال ونیمه وتوبغلم ترسید حتی بچه سه ساله خودشم ترسید گفتم چرااونچوری میکنی بچه ها ترسیدن

گفت اینجاخونه مادرمنهه هرکاری دلم میخواد میکنم 

توفقط اینجامهمونی هیچی نیستی گفتم زشته از روعصبانیت چیزی نگو بعدا خجالت بکشی پشیمون شی.گفت.ازمادرزاییده نشده کسی بخاطرماشین به من حرف بزنه!!!گفتم زشته ماشین چیه چه ارزشی داره راهی نیستکه چراسواستفاده میکنی داداشت اینجاست میگی همین دوقدم رومنوبرسون مامانت نیست بذارعلی پیشم بمونه دیگه

گفت خفه شو تو گداگشنه بودی هیچس نداشتین الان واسه من ادم شدی

شدی صاجب ماشین وزندگی؟گفتم من باادمای بی ادب وشخصیت هیچ حرفی ندارم

بعدتااینجاشوهرم هیچی نگفت جفتمون تعجب کرده بودیم

یهو خواهرشوهرم شروع کرد به من وپدرومادرم فحش دادن پدرم خیلی ساله فوت کرده ازلحظه ای که شروع کرد به فحش من دیگه نه نگاش کردم نه جوابشودادم شوهرم بهش گفت دهنتوببند حرف دهنتوبفهم اونم بدتربه من وخانواده م فحش میداد

به شوهرم گفت چرااونموقع مجردبودی مامان زنجیرطلاشو دادبه توبفروشی که الان برای مناین صاحب ماشین بشه این برای من ادم بشه؟(این منظورش بامن بود)

دوباره شروع کرد به فحش به پدرومادرمهمینجوری که رفته بود تالباسشوتواتاق برداره وبره به من ومامان بابام فحش میداد یهوشوهرم عصبانی شد رفت تواتاق  بزنتش یاهولش بده  

بچه م روپام نشسته بود میلرزیدازترس دادوفریادهای عمه ش

من سریع بچه‌موگذاشتم پایین از شدت ناراحتی بغضم ترکیدبدوبدو دوییدم‌تواتاق و دست شوهرمو گرفتم ازاتاق اوردمش بیرون تانکنه وکاری کنه که بعداشرمندگیش بمونه برای ما

مریمم هرچی دم دستش بود میکوبید به مادرش فحش میدادکه توایناروصاحب ماشین کردی اینابرای من ادم شدن الان (مادرشم اصلاخونه نبود)

بهدشم هرچی توحیاط بود روپرت میکرد ولی من وشوهرم توپذیرایی نشسته بودیم واونم دیوونخ بازی مییکرد

بعدشک درحیاطومحکم کوبیدورفت وشوهرم رفت اون چیزتیی که خواهرش پرت کردخ بودروجمع کرد تامامانش نیادنبینه ونترسه

ولی وقتی اومدقیافه منودید صورتم وچشمام بخاطرگریه قرمزبود سوال پیچم کرد من هم همه چیوگفتم

اینم بگم چون این خ‌واهرشوهرم اینجوری بدوخوبشوتشخیص نمیده ذقره جتری هام اصلا باهاش خوب حرف نمیزنن

ولی من اصلابهش بی احترامی نکردخ بودم

برادرشوهرام همشون تومجردی ماشین گرفته بودن باکمک مامانشون

ولی توداداشاوضع شوهرمن بهتره 

وهمیشه درحال کاروتلاش وبدوبدو

مادرشونم ازهمه بیشتر گفت تو بچه هام همین پسرم که شوهرمن باشه عصای دستشه

کترهای اداری وحقوقی مادرشوهرمم همیشع شوهرم انجام میده وبقیه ها همیشه به این ماجراحسودی هم میکنن

شماجای کن بودین چیکارمیکردین؟؟؟

(شوهرم دیشب بهم گفت ای کاش از اول شروع نمیکردی گفتم توکه دیدی من چی گفتم بی منظور بدون بی احترامی.گفت ولی خوب کاری کردی که درمقابل توهیناش توهم مثل اون نفهمی نکردی ولی شوهرم خیلی ناراحته خیلی.بهم گفت تونبایدخودتوخراب میکردی توچشم اون)

خواهرشوهرم لابدپیش خودش فکرکرده من داششوپرکردم تااونونرسونه ولی بقران من منظورم ماشین نبود بخاطریواستفاده گریش بود

&ولی بقران من ادم ندید بدیدوافاده ای نیستم واز ادمایی که پز داشته هاشونومیدن بیزارم چون میگم خداقهرش میگیره ونعمتشونومیبره&

تا آخرش نخواندم اما شما هم واسه دو دقیقه که شوهرت برسوندش نباید به خواهرش اینجور میگفتی برادرشه

دوستان گلم شیرازی هستم دیگه نپرسید کجایی هستی😘تیر 98:سلام خدا جونم ممنون که میخوای این ماه بعد چهار سال بهم نی نی بدی😘و تیکرم رو واقعی کنی.دوستت دارم.😘 31 مرداد:یک هفته قبل موعد بعد دو ساعت بی بی یه هاله خیلی توهمی انداخت😬.3 شهریور:میدونستم این ماه میخوای یه بچه سالم و صالح بهم بدی.عاشقتم خدا جونم.خودت ازش محافظت کن سالم بیاد بغلم😍26 شهریور:خدا جونم ممنون که صدای قلب عشقم رو شنیدم عاشقتم خدا جونم چجوری شکرت کنم😄.1آبان سونو nt الهی قربون دست و پای کوچولوت برم مادر با دیدنت قند تو دلم اب شد.خدایا ممنونم ازت❤16آذر سونو انومالی:👧دختری دارم با چشمای مشکی،پیرهن گلدار دومن زرشکی،دختر من صد قل هو الله داره،چشم سیاش هزار ماشالا داره ،خدایا شکرت بخاطر سلامتی عزیز دردونم😇1 دی:سلام مامانی قشنگم اتاقت مبارکت باشه الهی دورت بگردم💋.14 دی:امروز حرکاتت رو بوضوح از رو شکمم دیدم فکر کنم خیلی گرسنه ای که چند تا ضربه محکم به مامان زدی چراغ خونم.دردت به جونم.خدایا روزی هزار بار شکرت میکنم💞

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خیلی کارش بده بوده 

ولی قبول کن  خودت  باعثش شدی   اونم بی جنبه و بیادب  بوده

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤

توروخدایگین شماباشین چیکارمیکنین تو پنج‌سال زندگی اولسن باره بایکی ازخانواده شوهر بحثمون شده اونم بابی احترامی وفحش

خیلی نتراحتم‌که رومون تو روی هم باز شد

حرمتهاشکست

خودت شروع کردی هر چی دلت خواسته با ارامش و ملایمت بهش گفتی ، اونم که کلا شعور نداشته ، با توهین جواب داده....هر دو مقصر هستید اما اون بیشتر چون اصلا حق نداشته اسم پدر و مادر شما رو بیاره 

با هر کسی به اندازه شعورش صحبت میکنم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز