2777
2789
عنوان

چوب خدا صدا نداره

| مشاهده متن کامل بحث + 2184 بازدید | 96 پست

برده بودنش دکتر گفته بود چند تا از رگای مغزش نمیدونم چی شده بچه هاش نزدیکش نمیرفتن همش گریه میکرده شوهرش باز دلش سوخته بود برده بودنش دکتر  گفته بود باید ترک کنه نمونده بود بیمارستان اومده بود خونه تا بیست روز مثل دیونه ها بوده شوهره بچه هارو میبره میزاره خونه مادرش  

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

میگذره خالش یه کم بهتر میشه و میگه ترک کردم ببرم خونه مادرم ولی تا پاش می رسه اونجا دوباره شروع میکنه هم قرص آرامبخش می خورده واسه اعصاب هم شیشه میکشید البته دزدکی یه شب که میبینه شوهرش و بچه ها خوابت می ره توی را پله ها طبقه بالا نمیدونم خوابش میبره چی میشه میوفته پایین از فاصله بیست تا پله در خونه مستاجرشون اون بدبخت هم بالا خواب بودن خلاصه مستاجره  دادوبیداد میکنه زنگ میزنم اورژانس می ره تو کما لگنش میشکنه از کما در میاد   بعد یکی دو هفته که بهتر میشه دکترش میگه این و زنش سنگینه ممکنه انزوای کنه فعلا اینجا بمونه ولی با داد و بیداد گفته من می رم خو نه میارنش خونه

اصلا خونوادشون نفرین شده بود داداشاش جوون مردن خودش اینطوری آبجیش معتاده به این روز عزیز اینا صد تا خونواده رو از هم پاشوندن  شوهر آبجیش کارمند بانک بود الان شده کارتن خواب وقتی فوت شد دختراش یه قطره اشک نریختن می گفتن بابامون راحت شد دوماه بعد از فوت مادرشون رفته بودن واسه باباشون خواستگاری می گفتن ما می دونیم بابامون چی کشیده
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز